خورشید در زنجیر(شهادت امام سجاد علیه السلام)؛ 25 محرم سالروز شهادت امام زین العابدین علیه السلام(به روایتی)

25 Oct 2016
کد خبر : 6727004
تعداد بازدید : 1058

امام باقر علیه السلام درباره پدرشان می فرمودند: «آن حضرت، درپس یاد هر لطف پروردگار، شکر هر نعمت یا دفع هر شر و آفت، سجده می کرد، و هر گاه میان دو کس را آشتی می داد یا از نماز واجبی فارغ می شد، به سجده می رفت و از آن رو، آن امام را سجّاد گفته اند».

خورشید در زنجیر(شهادت امام سجاد علیه السلام)

امام در یک نگاه

پیشوای عارفان و زینت عبادت کنندگان،حضرت امام سجاد علیه السلام در سال 38 ه . ق در شهر مدینه ودردوران حکومت عدل گستر علی علیه السلام دیده به گیتی گشود. دو سال و چند ماه از دوران کودکی را در عصر نیای بزرگوارش سپری کرد، ده سال از بی وفایی ها و مررات های مردمان با عموی مظلومش امام حسن مجتبی علیه السلام را شاهدی صادق بود، و ده سال نیز در عصرامامت پدر زیست. امام سجاد علیه السلام در رخداد جانگداز عاشورا حضور داشت و پس از شهادت جان سوز پدر، عهده دار امامت مسلمانان شد. آن امام پس از 35 سال پیشوایی مردمان و بر جای گذاشتن میراثی گران بها از معارف ناب الهی، سرانجام در ماه محرم سال 95 ه . ق، به دست عبدالملک بن مروان، خلیفه پلید اموی به دیدار محبوب شتافت. سالروز شهادت این امام همام، بر همه مسلمانان جهان تسلیت باد.

کانون همه کمالات

امام سجاد علیه السلام نواده راستین رسالت و سلاله پاک امین وحی الهی بود. علی بن الحسین علیه السلام در کانون آسمان سامان امامت رشد یافت و از دامان پر مهر سه امام الهی، شهد شیرین تربیت نوشید. آن امام، اوان کودکی را درس آموز منش والای امیرمؤمنان علی علیه السلام نیای بزرگمردی بود که اوج کمالات انسانی، همه و همه در وجودش تجلّی می یافت. بعدها بلندای بردباری، صبرسبز و سعه صدر را در مکتب عموی گران قدرش امام مجتبی علیه السلام آموخت. امام سجاد علیه السلام از محضر پربار پدر، دانش و بینش و حماسه و شور و شوق شهادت را به ارث برد و از این رو، آن امام، افزون بر این که زینت عبادت کنندگان واسوه عرفان و سجده بود، بزرگمرد علم واندیشه و معرفت، و شکوه وجلال و ابهت نیز لقب یافت. امام سجاد علیه السلام دریک کلمه، کانون همه کمالات انسانی و ارزش های والای معنوی، و زیبنده این شعر معروف بود که:

رخ زیبا ید بیضا دَم عیسی داری

آن چه خوبان همه دارند تو تنها داری

 

سجّاد

امام علی بن الحسین علیه السلام اسوه فضیلت و تقوا و سرچشمه کمالات ناب انسانی بود. آن حضرت، اُنسی ویژه و خلوتی خاص با محبوب داشت، و خاکسارانه رویاروی معبود، صورت بر خاک می سایید و سر بر سجده می نهاد. امام باقر علیه السلام درباره پدرشان می فرمودند: «آن حضرت، درپس یاد هر لطف پروردگار، شکر هر نعمت یا دفع هر شر و آفت، سجده می کرد، و هر گاه میان دو کس را آشتی می داد یا از نماز واجبی فارغ می شد، به سجده می رفت و از آن رو، آن امام را سجّاد گفته اند». یکی از یاران آن حضرت نیز می گوید: نیمه های شب به مسجد رفتم، جوانی را دیدم که به سجده افتاده بود و چنین با خدا راز و نیاز می کرد: «صورتم خاک آلود، برای آفریدگارم سجده کرد؛ پروردگاری که سزاوار سجده است». وقتی به محضرش رفتم، دریافتم که امام سجاد علیه السلام است.

گریان، جز چهار چشم

«یوسف بن اسباط» به نقل از پدرش می گوید: «وقتی نیمه های شب، در مسجد، جوانی را دیدم که به سجده افتاده و خاضعانه با خدای خویش راز و نیاز می کرد، به محضرش شتافتم، دیدم که امام سجّاد است. تا روشنایی هوا، صبر کردم، بعد به نزد ایشان رفتم و گفتم: ای فرزند پیامبر! چرا به خود این همه زحمت می دهی، با این که پروردگار، تو را برتری بخشیده و در پیشگاه خداوند مقامی بسیار شکوهمند داری؟ امام با شنیدن این سخن، دگرگون شده، گریه کرد و فرمود: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرموده اند: «هنگامه قیامت، همه چشم ها، جز چهار چشم گریان است: چشمی که از خوف خدا بگرید؛ چشمی که در راه (جهاد برای) خدا نابینا شده باشد؛ چشمی که بر حرام های خدا بسته نگاه داشته شود و چشمی که شب تا به صبح در حال سجده، بیدار باشد».

زینت عبادت کنندگان

زینت پرستندگان الهی یا زین العابدین، از القاب مشهور امام چهارم شیعیان است. اعطای این لقب به امام، از آن روست که آن حضرت، با پرستشی آگاهانه و عمیق، با استواری بسیار و آمیخته با عرفان کامل، روح مناجات با حضرت حق را به تصویر می کشید. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در حدیث «لوح» ـ که آن را نامه ای از سوی خدا به رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله گفته اند ـ امام سجّاد را چنین معرفی می کند: «او آقای عبادت کنندگان و زینت اولیای پیشین من است».

دفن شهدای کربل

پس از غروب خونین عاشورا و آن هنگام که کوفیان ناسپاس، انبوهی از شقاوت را در دشت کربلا کشتند و خود رفتند، عده ای از قبیله «بنی اسد» به قصد دفن شهدای کربلا به این سرزمین آمدند، اما از آن جاکه هیچ کدام از اجساد را سر در بدن نبود و نیز لباس بیش تر آنان ربوده شده بود، پیکرهای پاک ایشان را نشناختند. بنی اسد، متحیر به دنبال چاره ای بودند که امام سجاد علیه السلام در حالی که به شدت می گریست، به یاری آنان شتافت.

به سر عمامه سبزی ولیک ژولیده

بسان چشم غزالان سیاه پوشیده

به عکس حضرت یعقوب ناله سر می کرد

که او پسر پسر، و این پدر پدر می کرد

 

امام سجاد علیه السلام جنازه «زخم از ستاره بر تنش افزون» پدررا دفن کرد و بر روی قبر آن سالار مظلوم نوشت: «این قبر حسین بن علی بن ابی طالب است که او را با لب تشنه و غریبانه کُشتند».

زدودن یک توهم

پژمرده و رنجور، با چهره ای زرد و روحی مصیبت زده، مردی که سال ها با رنج توان سوز بیماری ساخت و در گوشه ای خلوت از گیتی، فارغ از همه دغدغه های اطراف، به راز و نیاز با معبود پرداخت؛ این تصویر نادرست، چهره ای است که متأسفانه بسیاری از مردمان ناآگاه از امام چهارم در ذهن خویش تداعی می کنند و گاه به اشتباه، ایشان را «امام بیمار» می نامند. بدون تردید، واقعیت غیر از این است و امام سجّاد علیه السلام تنها در کربلا و مدت بسیار کوتاهی بیماربوده و پس ازآن بهبود یافته و در حدود 35 سال، هم چون سایر امامان، از سلامت جسمی برخوردار بوده است. بی شک، بیماری موقت آن حضرت در آن حادثه، عنایت خداوندی بوده است تا بدین وسیله، از وظیفه جهاد معذور گردد و وجود مقدسش، از خطر کشتار مزدوران یزید، محفوظ بماند و ازاین رهگذر، رشته امامت تداوم یابد.

گریه کننده

از القاب ویژه امام سجاد علیه السلام «بُکّاء» به معنای کسی است که بسیار اشک می ریزد؛ چرا که امام زین العابدین علیه السلام از گریه کنندگان مشهور تاریخ است. سیره نگاران، دلیل اشک های پرگداز حضرت را چنین گفته اند: آن امام پروا پیشگان ـ که آشناتر از همه به ژرفای عظمت الهی بود ـ از خوف و خشیّت خداوند، بسیار می گریست. همچنین هرگاه خاطره جان گداز شهادت مظلومانه پدر، عموها، عموزاده ها و برادران و خویشان و اصحاب پدر را به یاد می آورد، که به دست پلیدترین افراد و به شیوه ای هولناک به شهادت رسیدند، از سر سوز درون و عاطفه انسانی می گریست، تا آن جا که هر وقت، نظر مبارکش به آب می افتاد، بی اختیار، زلال اشک از چشمانش جاری می شد. افزون بر این، گریستنی این چنین، شیوه ای از مبارزه با دژخیمان اُموی، و یادآوری ظلم ها و فجایعی بود که در رخداد کربلا، بر فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله و خاندان پاک او رفته بود.

اندوهی همیشگی

دوران زندگی امام سجاد علیه السلام همواره در اندوه ستم اُمویان گذشت. در عنفوان جوانی، دست بیداد یزید، دنیایی از غم را بر قلب شریفش جاری ساخت و در رویداد کربلا، سخت ترین مصیبت ها و توان سوزترین شکنجه ها بر پیکر آن امام، آوار شد. تا آن جا که آن حضرت، بعد از رهسپاری به مدینه و در ادامه 35 سال حیات خویش، همواره از مصیبت های کربلا یاد می کرد و در حالی که اشک می ریخت می فرمود: «حسین علیه السلام فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله را گرسنه و تشنه، شهید کردند». یکی از غلامان حضرت نیز، وقتی انبوه اندوه ایشان را دید، عرض کرد: آیا هنگامه پایان حزن نرسیده است؟ امام سجاد علیه السلام به او فرمود: «از میان دوازده پسر حضرت یعقوب، تنها «یوسف» مدتی از نظرش غایب بود. آن حضرت در فراق او گریه می کرد و می گفت: آه و افسوس بر یوسف، و چشمان او از اندوه سفید شد. و من در کنار خود، پدر و جمعی از خویشانم را دیدم که سر بریدند، چگونه گریه نکنم؟»

یعقوب در فراق پسر روز و شب گریست

تا دیدگانش از غم یوسف سفید شد

من چون کنم که آن چه مرا بودسرپرست

یک روز جمله از نظرم ناپدید شد

 

پناهگاه اسیران

امام سجاد علیه السلام در فاجعه جان گداز کربلا حضور داشت. از آن جا که مصلحت الهی و اراده پروردگار بر آن بود که سلسله امامت از هم نگسلد، جان ایشان از آسیب دشمنان، در اَمان ماند. امام بعد از شهادت پدر، زمام قافله امت را به دست گرفت و در هنگامه های سخت اسارت خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله و در زیر شکنجه های طاقت سوز یزیدیان که چونان تازیانه هایی سهمگین بر روح و جسم کاروانیان فرود می آمد، در کنار عمه اش زینب کبری علیهاالسلام پناهگاه اسیران و آرام بخش دل های دردمند آنان بود. قلب های قافله غم گرفته کربلا، با دیدن امام سجاد علیه السلام ـ که تنها وارث سلسله امامت بود ـ تسکین می یافت و اندکی از آلامشان می کاست. امام، همچنین در تنگناهای سخت سرگردانی و خطر، راهنمایی آگاه و پناهگاهی مطمئن برای بازماندگان خاندان رسالت بود.

اسیر و امیر

در کاخ بیداد یزید، آن هنگام که دژخیم، به خیال خام خویش، سرمست از پیروزی، بر تحقیر اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله قهقهه مستانه می زد، بار دیگر در نگاه همه حقیقت پویان گیتی، تقابل ژرف حق و باطل شکل گرفت. یک سو روح نستوه امام سجاد علیه السلام اگرچه در زنجیر و پای بند اسارت، و در سوی دیگر، پلیدترین ددمنشانی که از آدمی، تنها نامی به همراه داشتند؛ همانان که اسیر شهوت و شهرت و ثروت و حکومت بودند، و اینان که امیر بر نفس، جز حق و عدل و توحید و تکلیف، مطلوب دیگری نداشتند. در نگاه ظاهربین، امام سجاد علیه السلام اسیری دربند و شکست خورده ای مظلوم بود، اما در بینش الهی امام، اسارت، معنا نداشت. او نشان داد که به آزادی و آزادگی می اندیشد و راه حق و حقیقت می پیماید. او این سخن علی علیه السلام را روشنای راه خود قرار داد که: «اگر حق باشید و بمیرید، زنده اید، و اگر باطل باشید و زنده، مرده اید».

پیام رسان عاشور

عاشورای حسینی در عصر دهم محرم سال 61 ه . ق به پایان رسید، ولی دامنه آن کوفه، شام، مدینه و مکه را فرا نگرفت. از این رو، امام سجاد علیه السلام و حضرت زینب علیهاالسلام رساندن خونْ پیامِ کربلا و تداوم مکتب عاشورا را عهده دار شدند. آنان می بایست پیام عاشوراییان را که همان بیداری، آگاهی، اصلاح اندیشه، حاکمیت اللّه ، آزادگی و عدالت بود، به مردم چند شهر بزرگ آن روز جامعه اسلامی برسانندو بذر عزّت و کرامت انسانی را در نهاد جامعه اسلامی و انسانی بکارند. در این راه، اسارتْ فرصتی برای مبارزه در عرصه عقیده و اندیشه شد و ره آورد آن، بیداری و هوشیاری مردم کوفه و شام و عصیان واعتراض بر ضد حکومت وقت بود. اهل بیت و در رأس آن امام سجاد علیه السلام از فرصت اسارت، برای پرده افکندن از چهره پلید اموی و معرض سیمای امامت و ولایت، بهترین بهره ها را گرفتند و رسالت سرخ امام حسین علیه السلام را به فرجامی شایسته رساندند.

افشاگری ها

امام زین العابدین علیه السلام و حضرت زینب علیهاالسلام را به موازات رسالت بلند امام حسین علیه السلام ، رسالتی همسان و همراه بود و تحقق آن، از همان عصر عاشورا آغاز شد. که ساعاتی تلخ و جان گداز برای اهل حرم بود. این امر در همراهی کاروان اسرا از کربلا، جلوه ای عینی و انقلابی تر گرفت. بدون تردید نخستین و مهم ترین بخش این رسالت، برانداختن چهره نفاق و تظاهر دودمان اموی بود. امام سجاد علیه السلام با نقل تمام مشاهدات عینی خود از وقایع کربلا، پرده مکر و نیرنگ را از چهره حکومت فاسد یزیدیان کنار زد و زنگ بیدارباش را در گوش مردم خواب و خمود آن عصر به صدا درآورد. برنامه ریزان دستگاه تبلیغاتی ابن زیاد و یزید، کوفه و شام را با تزیین و آذین، مهیّای بهره برداری از واقعه کربلا و نیز به اسارت رفتن بازماندگان کاروان حسینی ساخته بودند، ولی امام سجاد علیه السلام با درک شرایط زمانه و با خطابه های آتشین خود، موفق به خنثی سازی این نیرنگ یزیدی شد و فضای کوفه و شام را برضد وضع موجود برآشفت و ذهن و ضمیر مردم بی خبر از واقعه را، در هاله ای از ابهام و پرسش فرو برد.

رسالت ویژه امام سجاد علیه السلام

امام علی بن الحسین علیه السلام رسالتی ویژه در تاریخ اسلام داشته است. او می باید ناظر شهادت مظلومانه عزیزترین کسانش باشد که منادیان اسلام منهای سلطه و سلطنت بودند، و پیام آور حقایقی باشد که استبداد زمان، سعی در تحریف و زدودن آن داشت. امام سجاد علیه السلام رسالت پیام آور بودن عاشورا را بر دوش کشید تا مردم دریابند که آن چه مفتیان درباری درباره کشته شدن گروهی خارج ازدین می گویند، تا چه پایه، بی اساس است. او نستوهانه به روشنگری پرداخت و اگرچه بارها و بارها نزدیک بود که تاوان کلام حق پویش را با خون خویش بپردازد، ولی از مسئولیت حقیقت گستری دست نکشید و الگویی برای دین داران راستین تاریخ شد، که در تاریک ترین اعصار که زر و زور و تزویر، پندار و گفتار و کردار ملتی را به بند می کشند، باز می توان رسالت حق گویی را به جای آورد.

زنده نگاه داشتن خاطره عاشور

از بزرگ ترین مسئولیت های سیاسی امام سجاد علیه السلام زنده نگاه داشتن یاد و پیام واقعه جان سوز کربلا بود؛ چرا که این امر از یک سو، بستری مناسب را برای احیای فرهنگ جهاد و شهادت در جامعه خمود و خاموش آن عصر فراهم می آورد، و از دیگر سوی با ایجاد نفرت و انزجار عمومی بر ضد دژخیمان اموی، به سیلی ویران گر از خشم مقدس مسلمانان برای مجازات و انتقام از جنایات کاران به حریم اهل بیت علیهم السلام منجر می شد. امام سجاد علیه السلام با تمام توان و همه همّت خویش، این مسئولیت سترگ را به فرجامی شایسته رساند. اشک ها و حسرت های پی در پی امام بر شهیدان عاشورا، یادآوری رخدادهای کربلا، سفارش و تاکید برزیارت امام حسین علیه السلام و سجده ها و نمازها بر تربت پاک پدر، همه و همه به انگیزه زنده نگاه داشتن واقعه پر پیام عاشورا بود.

شیوه مبارزه امام

امامت امام سجاد علیه السلام در عصر اختناق اموی سپری شد. در آن دوران پر بیداد، ستم پیشگان خون ریز، هر زبان حق گو را با شمشیر شقاوت قطع می کردند و بر هر فریاد بیدارگر، مُهر سنگین سکوتی همیشگی می زدند. امام سجاد علیه السلام با نگاهی دقیق و شناختی ژرف از وضع زمان، به دلیل اندک بودن یاران و کم توانی شان در مبارزه آشکار و رویارو با حکومت ظالم و مقتدر اموی، مجبور به در پیش گرفتن شیوه ای خاص از مبارزه شدند. درقیام مسلحانه، جان امام و یارانشان در معرض خطرمرگ قرار می گرفت و فقدان آن حضرت، ضربه ای سخت و جبران ناپذیر بر تشکل نوپای جامعه شیعی وارد می ساخت؛ از آن رو سیاست راه گشا و آگاهانه امام سجاد علیه السلام بر آن بود که با رعایت اصل تقیه و با بهره گیری از ظریف ترین شیوه های سیاسی، تبلیغاتی، به تشکل دوباره جامعه تشیع، نشر معارف گران سنگ اسلام، تضعیف حکومت وقت، و روشنگری افکار عمومی بپردازد.

دعا، سلاح مبارزه

دعا، از بهترین شیوه های تبیین معارف بلند اسلام و از موفق ترین راه های مبارزه بر ضد رژیم استبداد اموی بود. امام سجاد علیه السلام با بینشی شگرف و با درک درست زمان، سلاح دعا و مناجات را برای افشاگری تباهی های حکومت وقت و روشن گری افکار عمومی، نسبت به حقایق دینی و اسلامی برگزیدند؛ چرا که این شیوه پر نفوذ، توجه و حساسیت، عمال اموی را کمتر برمی انگیخت. امام در قالب دعا، افزون بر نشر فرهنگ انسان ساز اسلام، غاصبانه و نامشروع بودن حکومت بنی امیه و بدعت ها و جنایت های آن ها را نیز برای مردم تبیین می کردند. برای مثال، در یکی از دعاهای صحیفه سجادیه، می فرمایند: «پروردگارا! حکومتِ ویژه خلفا و برگزیدگان بلند مرتبه توست که بناحق مورد غصب دیگران قرار گرفته است... به گونه ای که برگزیدگان و خلفای تو مغلوب و مقهور و مظلوم شده اند، احکام دینت تحریف شده، کتابت را متروک کرده اند و به سنت های پیامبرت عمل نمی شود».

صحیفه سجادیه

امام سجاد علیه السلام گنجینه نیایش و معلم راز و نیاز تاریخ بشریت است. از سینه پرسوز امام که از سرچشمه وحی الهی، ریشه داشت، دریایی از درّهای معانی به یادگار ماند، که صحیفه سجادیه اش خوانده اند. این صحیفه عشق و معنا، زاییده اندیشه های بلند معرفت شناسی امام سجاد است، و به شهادت همه حقیقت باوران، پس از قرآن مجید و نهج البلاغه، بزرگ ترین و مهم ترین گنجینه گران بهای حقایق و معارف الهی به شمار می رود، تا آن جا که پاره ای از اندیشمندان برجسته آن را «اُخت القرآن»، «انجیل اهل بیت علیهم السلام » و «زبور آل محمد صلی الله علیه و آله » لقب داده اند. غور در اقیانوس بی کران صحیفه سجادیه، دنیایی از عظمت و شکوه را همراه با تجلی عرفان ناب الهی، پیش روی آدمی به تصویر می کشد و هر انسان دین باور را به پرستشی آگاهانه و شورانگیز، تشویق می کند.

شکوه عبادت

امام سجاد علیه السلام شکوه عبادت عارفانه و شگفتی پرستش عاشقانه را، تفسیری روشن و زیبا بود. آن امام، با شیفتگی خاص آمیخته بامعرفت کامل، خدا را پرستش می کرد. در حکایتی اعجاب برانگیز از اوج عرفان آن امام گفته اند: شبی برای عبادت برخاست، هنگام وضو، چشمش به ستارگان افتاد، هم چنان به ستارگان می نگریست و در اندیشه آفریدگار و آفرینش آن ها فرو رفت، حیران و بهت زده در حالی که دستش در آب بود، به آسمان چشم دوخته بود تاصدای اذان صبح را شنید.

خوف از حساب روز قیامت

امام سجاد علیه السلام در طول زندگی پربارشان، ده ها سفر حج و عمره به جای آوردند. با این که فاصله بین مکه و مدینه حدود هشتاد فرسخ است. آن حضرت برای انجام عبادت بزرگ حج، گاه این مسافت را پیاده می پیمود و از این که سختی عبادت خدا را به تن بخرد، خشنود می گشت. در این میان، نزدیک به بیش از بیست سفر را امام، سوار بر شتر به مکه رفتند و دراین مدت حتی یک بار نیز بر شترشان تازیانه نزدند، و هر گاه می خواستند که شترشان تندتر حرکت کند، تازیانه را بر بالای سر شتر به حرکت درمی آوردند و می فرمودند: «اگر ترس قصاص قیامت نبود، با زدن تازیانه بر شتر، آن را به تند حرکت کردن وادار می کردم».

احترام به نامادری

امام سجاد علیه السلام مادرشان را به هنگامی که نوزادی بیش نبودند، از دست دادند؛ از این رو بانویی پارسا، پرستاری آن حضرت را بر عهده گرفت و به عنوان نامادری در نگهداری آن حضرت کوشید. امام سجاد علیه السلام پیوسته حرمت این بانو را پاس می داشت تا آن جا که به احترام او، در یک ظرف با ایشان غذا نمی خوردند. شخصی از آن حضرت پرسید: «با این که شما مادرت (نامادریت) را دوست داری، چرا در یک کاسه با او غذا نمی خوری؟»

آن حضرت فرمود: «من دوست ندارم که دستم به لقمه ای سبقت گیرد که چشم مادرم به آن پیشی گرفته است. آن گاه نسبت به مادرم، جفاکار گردم». به راستی وقتی که امام سجاد علیه السلام به نامادری این گونه احترام می نهاد، برای مقام مقدس مادر، چه ارج و سپاسی را شایسته می دانست.

عذاب قاتلان امام حسین علیه السلام

امام سجاد علیه السلام در سخنان خویش، فراوان به آیات قرآن استناد و استشهاد می کردند و در هر فرصت مناسب، آیات قرآن را با وضعیت اسف بار اجتماعی آن زمان، مطابقت می دادند. امام، آن هنگام که درباره وضعیت مردمانی از بنی اسرائیل که به امر خدا مسخ گردیده و به میمون تبدیل شده بودند، سخن می گفت و داستانشان راکه در قرآن آمده، نقل می کرد، وقتی به پایان داستان رسید، فرمود: «خداوند متعال آن مردمان را به دلیل صید ماهی در روز ممنوع مسخ کرد، پس وضع کسانی که فرزندان رسول خدا را کشتند و به خاندان وی بی احترامی کردند، در نزد خداوند چگونه خواهد بود؟ خداوند متعال هرچند آنان را در دنیا مسخ نکرده اما عذابی را که در آخرت برایشان مهیا نموده، چندین برابر عذاب مسخ شدن است».

در زلال سخنان امام سجاد علیه السلام

بر حق پایدار باش هر چند تلخ باشد.

با دروغ گو دوستی مکن؛ چه آن که چونان سرابی است که دور را برای تو نزدیک و نزدیک را از تو دور می سازد.

از دوستی با فاسق بپرهیز؛ چه آن که به یک وعده غذا یا کمتر از آن تو را خواهد فروخت.

با انسان احمق، دوستی مکن؛ چرا که او می خواهد سودی به تو رساند ولی به زیانت تمام می شود.

از همراهی و دوستی با آن که از خویشاوندان خود دوری گزیده، پرهیز کن؛ که من در سه جای قرآن او را لعنت شده یافتم.

محبوب ترین شما نزد خدا نیکوکارترین شماست، مهم ترین عمل شما نزد خدا، کوششی است که برای رفاه زن و فرزندتان می کنید و گرامی ترین شما نزد پروردگار، پارساترین شماست.

کسی که بدان چه خدا نصیب او کرده قناعت کند، از بی نیازترین مردمان است.

از حضرت سجاد علیه السلام پرسیدند: چه کسی بزرگ قدرتر از همه است؟ فرمود: کسی که دنیا را قدری ننهد.

آن حضرت به امام باقر علیه السلام سفارش فرمود:

هر کس از تو چیزی بخواهد، انجام ده. اگر در خور آن بود، بدان چه باید رسیده ای، و اگر در خور نبود، تو شایسته آن بوده ای.

اگر کسی از جانب راست تو، تو را دشنام دهد و سپس از جانب چپ تو، از تو پوزش بخواهد، عذرخواهی او را بپذیر.

با صالحان نشستن، صَلاح آرد، و ادب عالمان را فراگرفتن، خِرد افزاید، و به کار انداختن مال

از مروت بود، و راهنمایی آن که از تو مشورتی خواهد، قضاء نعمت است، و آزار نرساندن، نشانه کمال خرد و مایه آسایش دنیا و آخرت است.

از دست دادن دوستان، غربت است.

امام سجاد علیه السلام به مردی که از کسی بد می گفت، فرمود: از غیبت بپرهیز که آن نانخورش آدمیان سگ صفت است.

راضی بودن به قضای ناپسند، بالاترین درجات یقین است.

از آن کس در شگفتم که از طعام، به دلیل زیان آن می پرهیزد و از گناه به خاطر زشتی آن نمی هراسد.

مبادا به گناهی که می کنی، شادمان شوی که شادمانی به گناه از خود آن گناه بدتر است.

خدایا چنان که بد کردم و نیکی فرمودی، اگر چنان کردم، باز هم چنین کن، و مرا روزی ده تا در گشایشی که نصیبم کرده ای آنان را که برایشان تنگ گرفته ای، شریک خود سازم.

هیچ کس ندانسته، خوبی کسی را نمی گوید، جز آن که ممکن است، ندانسته بدی او را هم بگوید.

امام سجاد علیه السلام فرمودند: سه چیز، مرد با ایمان را نجات می دهد:

1. باز داشتن زبان از غیبت مردم؛

2. خود را به چیزی مشغول داشتن که در این دنیا و آن جهان او را سود دهد؛

3. بسیار گریستن بر گناهان.

از متکبری فخر فروش در شگفتم که دیروز نطفه بود و فردا مردار، و بسیار در تحیرم از کسی که در خدا شک دارد و آفرینش خود را می بیند، و از کسی که آفرینش آخر (قیامت) را نمی پذیرد و آفرینش نخستین را می بیند، و از کسی که برای این جهان کار می کند و کار آن جهان را وامی گذارد.

دفن آفتاب

دژخیمان اموی، که آفتاب حقیقت را برنمی تافت و دل سیاهش را راهی به سرچشمه نور نبود، سرانجام نقشه به قتل امام عارفان وزینت پرستندگان الهی، حضرت علی بن الحسین علیه السلام گرفت. «ولید بن عبدالملک» خلیفه سفّاک اموی، منظور پلیدش را به وسیله حاکم مزدور خود در مدینه، عملی ساخت و امام را با خوراندن زهر، به شهادت رساند. پیکر پاک امام سجاد علیه السلام را در میان اندوه پیروان و عزادارانش، و در کنار قبر عموی بزرگوارش امام مجتبی علیه السلام در قبرستان بقیع به خاک سپردند. امروز، مزار غریب او، فرودگاه فرشتگان الهی و زیارتگاه عاشقان و ارادتمندان اهل بیت و طهارت است. روح و ریحان نثار روان بلندش باد.