مسیر کاروان اسیران کربلا ، از کوفه به شام و از شام تا مدینه

16 Oct 2016
کد خبر : 6727019
تعداد بازدید : 3166

از امام سجاد ـ علیه‌السلام ـ پرسیدند در سفر کربلا، سخت‌ترین مصیبت‌های شما کجا بود، سه بار فرمودند: «الشام، الشام، الشام».[

مسیر کاروان اسیران کربلا ، از کوفه به شام و از شام تا مدینه

کاروان اسیران کربلا را پس از انتقال به کوفه ، اندکی نگاه داشتند و سپس به سوی دمشق ، پایتخت حکومت اُمویان ، فرستادند . مسیر حرکت این کاروان ، در کتب تاریخ و سیره ، معین نشده است . از این رو ، پیموده شدن هر کدام از مسیرهای میان کوفه و دمشقِ آن روزگار ، محتمل است .

 برخی خواسته اند با ارائه شواهدی ، حرکت آنان را از یکی از این چند راه، قطعی نشان دهند؛ ولی مجموع قرائن ، ما را به اطمینان کافی نمی رساند . [۱] ما ابتدا راه های موجود آن روزگار را بر می شمریم و سپس ، قرائن ارائه شده را بررسی می کنیم .

 ذکر این نکته پیش از ورود به بحث ، لازم است که میان کوفه و دمشق ، فقط سه راه اصلی بوده است . البتّه هر کدام از این راه ها، در بخشی از مسیر ، فرعی های متعدّد کوتاه و بلندی هم داشته اند که طبیعی است . [۲]

مسیر حرکت کاروان اسیران کربلا ، از کوفه به شام راه نخست : راه بادیه

کوفه ، در عرض جغرافیایی حدود ۳۲ درجه و دمشق ، در عرض جغرافیایی حدود ۳۳ واقع است . این ، بدان معناست که مسیر طبیعی میان این دو شهر ، تقریبا بر روی یک مدار ، قرار دارد و نیازی به بالا رفتن و پایین آمدن بر روی زمین ، جز در حدّ کسری از یک درجه نیست . بر روی این مدار ، راهی واقع بوده که به «راه بادیه» مشهور بوده است. این مسیر ، کوتاه ترین راه بین این دو شهر است و حدود ۹۲۳ کیلومتر [۳]

 مسافت داشته است .

 مشکل اصلی این راه کوتاه ، گذشتن آن از صحرای بزرگ میان عراق و شام است که از روزگاران کهن ، به «بادیة الشام» مشهور بوده است . این مسیر ، برای افرادی قابل استفاده بوده که امکانات کافی (بویژه آب) برای پیمودن مسافت های طولانی میان منزل های دور از همِ صحرا را داشته اند ، هر چند ، گاهی شتاب مسافر ، او را وادار به پیمودن این مسیر می کرده است .

 گفتنی است در صحراها ، شهرهای بزرگ ، وجود ندارند ؛ امّا این به معنای نبودن راه یا چند آبادی کوچک نیست .

راه دوم : راه کناره فرات

فرات ، یکی از دو رود بزرگ عراق است که از ترکیه سرچشمه می گیرد و پس از گذشتن از سوریه و عراق ، به خلیج فارس می پیوندد . کوفیان ، برای مسافرت به شمال عراق و شام ، از کناره این رود ، حرکت می کردند تا هم به آب ، دسترس داشته باشند و هم از امکانات شهرهای ساخته شده در کناره فرات ، استفاده کنند . گفتنی است لشکرهای انبوه و کاروان های بزرگ که به آب فراوان نیاز داشتند ، ناگزیر از پیمودن این مسیر بودند . [۴]

 این مسیر ، ابتدا از کوفه به مقدار زیادی به سوی شمال غرب می رود و سپس از آن جا به سوی جنوب ، بر می گردد و با گذر از بسیاری از شهرهای شام ، به دمشق می رسد . این راه ، انشعاب های متعدّد داشته و با طول تقریبی ۱۱۹۰ تا ۱۳۳۳ کیلومتر ، جای گزین مناسبی برای راه کوتاه ، امّا سختِ بادیه بوده است . مجموع این راه و راه بادیه را می توان به یک مثلّث ، تشبیه کرد که قاعده آن ، راه بادیه است .

راه سوم : راه کناره دجله

دجله ، دیگر رود بزرگ عراق است و آن نیز مانند فرات ، از ترکیه سرچشمه می گیرد ؛ امّا از شام نمی گذرد و درگذشته ، برای رفتن به شمال شرق عراق ، از مسیر کناره آن ، استفاده می کرده اند . این راه ، مسیر اصلی میان کوفه و دمشق ، نبوده است و باید پس از پیمودن مقدار کوتاهی از آن ، کم کم به سمت غرب پیچید و پس از طی مسیر نه چندان کوتاهی ، به راه کناره فرات پیوست و از آن طریق ، وارد دمشق شد .

 این مسیر را می توان سه ضلع از یک مستطیل دانست که ضلع دیگر طولی آن را راه بادیه و سه ضلع یاد شده آن را : مسافت پیموده شده از کوفه به سمت شمال ، راه پیموده شده به سمت غرب ، و راه پیموده شده به سمت جنوب ـ که بازگشت به بخشی از مسیر پیموده شده قبلی است ـ ، تشکیل می دهند . از این رو ، از همه راه های دیگر ، طولانی تر است و طول آن ، حدود ۱۵۴۵ کیلومتر است . این راه را «راه سلطانی» نامیده اند .

چند نکته قابل توجّه

ما دلیل روشن و گزارش تاریخی معتبر و کهنی برای اثبات عبور کاروان اسیران کربلا از یکی از این سه راه ، در دست نداریم و حدیثی نیز از اهل بیت علیهم السلام در این باره به ما نرسیده است . آنچه در دسترس ماست ، برخی نشانه های جزئی و ناکافی اند که به صورت پراکنده ، در برخی کتاب ها آمده اند ، و نیز قصّه پردازی ها و شرح حال های بی سند و نامعتبری که در کتاب های غیر قابل استناد (مانند مقتل ساختگی منسوب به ابو مِخنَف) ، آمده و سپس در کتاب های دیگر ، تکرار شده اند . [۵] اینک ، نشانه های جزئی پیش گفته را بررسی می کنیم :

 ۱ . در معجم البلدان ـ که یک کتاب کهن جغرافیایی است ـ در معرّفی بخشی از شهر حَلَب در شام ، آمده است:

 در غرب شهر و در دامنه کوه جوشن ، قبر محسن بن حسین علیه السلام است که گمان دارند وقتی اسیران [کربلا] را از عراق به دمشق می بردند ، او از مادرش سقط شده است و یا کودکی بوده است همراه آنان که در حَلَب ، در گذشته و همان جا دفن شده است . [۶]

 معلوم است که این گزارش ، در صورت درستی ، عبور کاروان از راه بادیه را نفی می کند (زیرا حَلَب ، در آن مسیر قرار ندارد) ؛ امّا به تنهایی نمی تواند یکی از دو مسیر سلطانی (کناره دجله) و یا کناره فرات را تأیید کند ؛ زیرا این دو راه ، در مسافتی طولانی ، با هم مشترک هستند و منطقه حَلَب ، در مسیر هر دو راه قرار دارد .

 از سوی دیگر ، به کار رفتن واژه «یزعمون (گمان دارند)» از سوی مؤلّف معجم البلدان ، بر قابل استناد نبودن این پندار ، دلالت دارد ، بویژه آن که فرزندی به نام محسن و یا همسر بارداری از امام حسین علیه السلام در وقایع کربلا ، سراغ نداریم و سخنی از آنها در کتاب های در دسترس ، نیامده است ، و وجود شهرت محلّی ، بر فرض درستی گزارش ، از حدّ یک عقیده عمومی معمولی ، فراتر نمی رود . [۷]

 ۲ . ممکن است برخی بر اساس یکی بودن مسیر بردن سرِ امام حسین علیه السلام و حرکت کاروان اسیران واقعه کربلا ، با استناد به گزارش ابن شهرآشوب ـ که به نقل از نطنزی ، به ماجرای برخورد راهب صومعه با سرِ امام حسین علیه السلام ، در منزل قِنَّسرین (در شمال شام) پرداخته است ـ ، [۸] بخواهند عبور از راه سلطانی را اثبات کنند .

 پاسخ این گروه ، آن است که پیش فرض این استدلال ، یعنی یکی بودن مسیر حرکت کاروان اسیران و سرِ مبارک امام حسین علیه السلام ، مسلّم نیست [۹] و این احتمال ، وجود دارد که سر را در شهرها چرخانده باشند ؛ امّا اسیران را از راهی کوتاه تر برده باشند . حتّی در برخی اخبار ، آمده است که سر مطهّر امام علیه السلام را پس از ورود اسرا به شام ، در شهرهای شام نیز گردانیدند ، چنان که در شرح الأخبار آمده است :

 آن گاه یزید ملعون ، دستور دارد که سرِ حسین علیه السلام را در شهرهای شام و دیگر شهرها بگردانند . [۱۰]

 مطابق این نقل ، این امکان وجود دارد که سر مطهّر امام علیه السلام ، پس از رسیدن به شام ، به مناطقی چون موصل و نَصیبین هم ـ که در راه سلطانی قرار دارند ـ ، رسیده باشد .

 از این رو ، احتمال دارد که این گونه حوادثِ گزارش شده ، مربوط به روزگار چرخاندن سر پس از رسیدن اسیران به شام بوده و یا در مسیر حرکت آنان به سوی شام ، اتّفاق افتاده باشد .

 همین احتمال ، در باره مکان هایی که به «رأس الحسین علیه السلام » موسوم اند ، وجود دارد . ابن شهرآشوب ، در ذکر مناقب امام علیه السلام آورده است :

 از فضیلت های ایشان (امام حسین علیه السلام ) ، کراماتی است که از مکان هایی که به آنها «رأس الحسین علیه السلام » گفته می شود و از کربلا تا عَسقَلان و در میان آن دو (موصل و نَصیبین و حَماه و حِمْص و دمشق و جز اینها) قرار دارند ، دیده شده است . [۱۱]

 در باره این مناطق ، علاوه بر این که ابن شهرآشوب ، تصریح نکرده که اسیران یا سر مطهّر ، از آنها گذر داده شده اند ، این احتمال وجود دارد که چون سالیان درازی در قلمرو حکومت های شیعی یا دوستدار اهل بیت علیهم السلام (مانند : آل حَمْدان و فاطمیان) بوده اند ، در آنها به هر دلیل یا انگیزه ای (چه واقعیت ، چه یادبود و چه خواب و ...) ، «رأس الحسین» هایی ایجاد شده باشد ، چنان که رأس الحسینِ موجود در قاهره ، در زمان فاطمیان ، ایجاد شد .

 افزون بر این ، ماجرای راهب و سر ، برای برخی مکان های دیگر هم ذکر شده که به دلیل بعید بودن تکرار این ماجرا ، گزارش ابن شهرآشوب ، [۱۲] دست خوشِ تعارض می گردد ؛ زیرا یکی از مکان های ذکر شده ، دِیری در اوایل راه است [۱۳] و با قِنَّسرین ـ که در اواخر راه واقع است ـ ، همخوان نیست .

 گفتنی است بر فرض صحّت گزارش ابن شهرآشوب نیز ، گذشتن کاروان اسیران از راه سلطانی اثبات نمی شود ؛ زیرا بخشی از راه سلطانی، با راه فرات ، مشترک است و منطقه قِنَّسرین ، در مسیر کناره فرات نیز قرار دارد . البتّه این گزارش ، در صورت درستی ، عبور از راه بادیه را نفی می کند .

 ۳ . به گمان ما و بر خلاف آنچه در عصر اخیر رواج یافته ، گذشتن کاروان اسیران کربلا از راه سلطانی ، کمترین احتمال را دارد ؛ زیرا دورترین راه است و اساسا راهی نیست که برای کاروانی کوچک ـ که به اسارت می روند ، نه برای گردشگردی ـ ، انتخاب شود . افزون بر این که پیموده شدن این راه ، مدرک معتبری ندارد و مستند این قول ، مقتل منسوب به ابو مِخنَف است . [۱۴]

 از سوی دیگر ، پذیرش عبور از راه طولانی سلطانی ، با ماجرای «اربعین» و این که اسیران در بازگشت از شام ، در اوّلین اربعین واقعه عاشورا بر سرِ مزار حسین علیه السلام حاضر شده باشند نیز ناسازگار است . [۱۵]

 ممکن است گفته شود که قدرت نمایی دستگاه حاکم ، اقتضا می کرده که اسیران را از درون شهرها عبور دهند و از این رو ، آنان را از راه سلطانی برده اند ؛ امّا این دلیل با بردن اسیران از مسیر کناره فرات نیز سازگار است ؛ زیرا در این مسیر هم شهرهای مهمّی واقع بوده است . افزون بر این ، با چرخاندن سرهای شهدا نیز این قدرت نمایی به انجام می رسیده و به چرخاندن گروهی اندک (در حدّ یک خاندان کوچک و متشکّل از چند زن و کودک) ، نیازی نبوده است ؛ زیرا این کار ، اگر نشانه ضعف حکومت نباشد ، نشانه قدرت آن هم شمرده نمی شود ، بویژه که دستگاه حاکم ، شجاعت و سخنوری امام زین العابدین علیه السلام و زینب کبرا علیهاالسلام و دیگر اسیران را در کوفه ، شاهد بوده است . از این رو ، سیاست ، اقتضا داشته که اسیران را از بیراهه ببرند و در شهرها نچرخانند .

 ۴ . بر اساس آنچه گفته شد ، تنها نکته ای که می تواند حرکت کاروان اسیران از راه سلطانی و یا راه کناره فرات را بر راه بادیه ترجیح دهد ، دسترس داشتن به آب رودخانه است که این نیز با توجّه به کوچک بودن کاروان و امکان حمل آب با شتر ، چندان وجه استواری نیست . مؤید این نکته ، عدم ذکر جزئیات سفر و نبودن گزارشی در باره رسیدن کاروان به شهرها و یا دست کم ، یکی دو شهر مهمّ سرِ راه است ، که خود ، نشان از پیمودن مسیر بیابانی و یا حتّی بیراهه است .

 ۵ . برخی شواهد که می توانند موجب ترجیح راه بادیه بر دو راه دیگر گردند ، عبارت اند از :

 یک . راه کناره فرات و راه سلطانی ، هر دو ، دارای شهرهای بسیاری بوده اند و اگر این راه ها ، مسیر حرکت اسیران می بود ، بایستی نقل هایی از مواجهه مردم این شهرها با کاروانیان یا مشاهده شدن آنان در آن شهرها ، در منابع معتبر می آمد ـ چنان که در کربلا و کوفه و شام ، چنین گزارش هایی وجود دارد ـ ، در حالی که در این باره ، هیچ نقلی نیامده است . بنا بر این ، به نظر می رسد که مسیر حرکت اسیران ، از جایی بوده که کمترین حضور مردمی را داشته که همان مسیر بادیه است .

 دو . اعتراض هایی که از لحظه شهادت امام حسین علیه السلام علیه حکومت اُمَوی ، حتّی به وسیله برخی طرفداران حکومت و خانواده جنایتکاران ، انجام یافت و بازتابی که واقعه عاشورا در کوفه به وجود آورد ، قاعدتا حکومت را از این که اسیران و سر مطهّر امام علیه السلام را از مسیر شهرها و آبادی های پُرجمعیتْ عبور دهند ، باز می داشت . متن کامل بهایی نیز مؤید این مسئله است :

 مَلاعین که سرِ حسین علیه السلام [را] از کوفه بیرون آوردند ، خائف بودند از قبائل عرب که غوغا کنند و از ایشان ، باز ستانند . پس راهی [را] که به عراق است ، ترک کردند و بیراه می رفتند . [۱۶]

 سه . سرعت انجام گرفتن کار ، در کارهای حکومتی ، یک اصل است . لازمه رعایت این اصل ، گذر از کوتاه ترین و سریع ترین مسیر بوده است .

نتیجه نهایی

به دلیل نبودِ دلایل روشن و قابل اعتماد ، نمی توان اظهار نظر قطعی کرد ؛ ولی با توجّه به نکاتی که گذشت عبور کاروان اسیران کربلا از مسیر بادیه ، احتمال بیشتری را به خود اختصاص می دهد .

مسیر حرکت کاروان اسیران کربلا ، از شام به مدینه

بر اساس نقشه ویژه دانش نامه امام حسین علیه السلام ، [۱۷] فاصله میان دمشق تا مدینه ، تقریبا ۱۲۲۹ کیلومتر است و با احتساب دمشق و مدینه ، شامل ۳۲ منزل بوده است . کاروان اسیران ، در بازگشت از شام ، قطعا این مسیر را پیموده اند و چنانچه در ضمن حرکت ، به کربلا هم رفته باشند ، مسیرِ بسیار طولانی تری را سپری کرده اند .

 حرکت پُررنج خانواده امام علیه السلام و همراهان، از مدینه آغاز شد و به مدینه نیز ختم گردید و حدّ اقل مسیری که این بزرگواران طی کرده اند (با فرض رفتن از کوفه به دمشق از کوتاه ترین مسیر ، یعنی راه بادیه ، و عدم احتساب رفتنِ مجدّد به کربلا) ، حدود ۴۱۰۰ کیلومتر است ، با این محاسبه :

 ۴۳۱ کیلومتر (از مدینه به مکّه) + ۱۴۴۷ کیلومتر (از مکّه به کربلا) + ۷۰ کیلومتر (از کربلا به کوفه) + ۹۲۳ کیلومتر (از کوفه به دمشق از راه بادیه) + ۱۲۲۹ کیلومتر (از دمشق به مدینه) = ۴۱۰۰ کیلومتر .

 


[۱] مرحوم حاج شیخ عبّاس قمّی در نَفَسُ المهموم (ص ۳۸۸) می گوید : بدان که ترتیب منزلگاه هایی که آنان در هر سفر ، در آنها پیاده شدند و خوابیدند و یا [بدون خوابیدن] از آنها گذشتند ، مشخّص نیست و در کتاب های معتبر نیز چیزی گفته نشده است ؛ بلکه در بیشتر آنها ، از سفر اهل بیت [ ـ امام علیه السلام ] به شام ، سخنی به میان نیامده است .

[۲] ر . ک : نقشه شماره ۵ در پایان همین مجلد .

[۳] فاصله کوفه تا شام به خط کاملاً مستقیم ۸۶۷ کیلومتر است.

[۴] لشکر امیر مؤمنان علیه السلام هم برای نبرد صفّین ، همین مسیر را پیمود .

[۵] از جمله ، ر .ک : طریق الکرام من الکوفة إلی الشام .

[۶] معجم البلدان : ج ۲ ص ۲۸۴ و ۱۸۶ . این مطلب ، در بغیة الطلب فی تاریخ حلب (ج۱ ص ۴۱۱ ـ ۴۱۴) ، مفصّل تر آمده است .

[۷] صِرفِ مطرح بودن یک ماجرا یا انتسابْ در افواه ، بدون این که پیشینه روشنی داشته باشد ، نمی تواند اطمینان بخش باشد ، بویژه در گذشته که ثبت وقایع ، چندان متداول نبوده است و قبور ، معمولاً سنگ نوشته ای نداشته اند و امکان خلط و اشتباه ، بسیار بوده است .لذا گاه قبرهایی در چند جا به یک نفر منسوب شده اند ، نظیر آنچه در مورد زینب کبرا علیهاالسلام اتّفاق افتاده است .

 این بحث ، دراز دامن است و در این جا ، تنها به آوردن نمونه ای که شیخ طوسی در کتاب الغیبة (ص ۳۵۸) آورده ، بسنده می کنیم : «ابو نصر هبة اللّه بن محمّد ، گفته است : قبر عثمان بن سعید ، در قسمت غربی شهر بغداد ، در خیابان میدان و در ابتدای جایی است که به درب جبله مشهور است ، در قسمت راستِ داخل مسجدِ درب ، و قبر ، در سمت قبله مسجد قرار دارد . رحمت خدا بر او!

 محمّد بن حسن [طوسی] ، نویسنده این کتاب ، می گوید : من قبر او را ـ در جایی که ابو نصر ، یاد کرده ـ دیدم و در جلوی آن ، دیواری ساخته شده بود و محراب مسجد ، در آن قرار داشت و در کنارش دری بود که از آن به مقبره ـ که در اتاقی کوچک و تاریک قرار داشت ـ وارد می شدند . ما وارد آن می شدیم و علنی ، آن را زیارت می کردیم .

 از زمان ورود من به بغداد ، به سال چهارصد و هشت تا چهارصد و سی و چند ، همچنان بود تا این که رئیس ابو منصور محمّد بن فرج ، آن دیوار را خراب کرد و قبر در فضایی باز ، واقع شد و برای آن ، ضریحی ساخته شد و سقفی بر روی آن ، زده شد . هر کس می خواست ، وارد می شد و او را زیارت می کرد و همسایه های آن محلّه ، به زیارت قبر عثمان ، تبرّک می جستند و می گفتند که وی ، مرد صالحی بوده است . گاهی هم می گفتند که او ، پسر دایه حسین علیه السلام بوده است(!) و از واقعیتِ حال وی ، اطّلاعی نداشتند . این قبر تا امروز (یعنی سال ۴۴۷) همان گونه هست» .

 می بینیم که گروهی در باره قبر مشخّص عثمان بن سعید ـ که یکی از نوّاب خاصّ امام زمان علیه السلام است ـ بحث قبر فرزند دایه امام حسین علیه السلام بودن را مطرح کرده اند ، در حالی که زمان طولانی ای هم از درگذشت عثمان ، نگذشته بوده است .

[۸] المناقب ، ابن شهرآشوب : ج ۴ ص ۶۰ .

[۹] ر .ک : ص ۲۲۵ (نکته) .

[۱۰] شرح الأخبار: ج ۳ ص ۱۵۹ .

[۱۱] المناقب ، ابن شهرآشوب : ج ۴ ص ۸۲ . در باره «رأس الحسین»های موجود در مناطق مورد اشاره و حتّی خارج از این مناطق و ارزیابی تاریخی آنها ، ر .ک : نگاهی نو به جریان عاشورا : ص۳۵۵ (مقاله «رأس الحسین و مقام های آن» ، به قلم مصطفی صادقی) .

[۱۲] ر . ک : ص ۹۱ ح ۲۲۵۴ .

[۱۳] ر . ک : ص ۹۷ ح ۲۲۵۸ .

[۱۴] مقتل الحسین علیه السلام المنسوب إلی أبی مخنف: ص ۱۸۰ .

[۱۵] بویژه آن که این مقتل ، ماجراهای مفصّل و زمانبَری را در ضمن حرکت کاروان اسیران ، آورده است .

[۱۶] کامل بهایی : ج ۲ ص ۲۹۱ .

[۱۷] ر . ک : نقشه شماره ۵ در پایان همین مجلّد .