شهید بهشتی از نگاه امام خمینی (ره)؛ هفتم تیرماه سالروز شهادت مظلومانه آیت الله بهشتی و 72 تن از یاران امام خمینی(ره)

شهید بهشتی از نگاه امام خمینی (ره)؛ هفتم تیرماه سالروز شهادت مظلومانه آیت الله بهشتی و 72 تن از یاران امام خمینی(ره)


تاریخ انتشار : Publish : نسخه قابل چاپ Print

شهید مظلوم آیت الله بهشتی در آتش نمرودیان زمانه سوخت اما از خاکستر این مرغ عشق، هزاران ققنوس عاشق و عارف رویید. شهید بهشتی و یارانش که در کربلای سرچشمه به ابدیت پیوستند، با شهادتشان رسواگر خط نفاق گشتند و اصالت و هویت انقلاب را رقم زدند.

شهید بهشتی از نگاه امام خمینی (ره)

 

فلسفه تاریخی که دکتر بهشتی به آن معتقد بود، بر مبنای تکرار تاریخ و رخ دادن صحنه های مشابه و رشد و ظهور شخصیتهایی با خصوصیات رفتاری و شخصیتی نزدیک به هم مقرر شده بود. به همین دلیل بود که وی تاریخچ‍ه رشد و نمو حیات انقلاب اسلامی را به لحاظ زمانی، مشابه دوران دعوت پیامبر و رشد و شکلگیری اسلام در شبه جزیره عربستان می دانست و از طرفی دیگر شخصیت حضرت امام به عنوان رهبر نهضت اسلامی را به لحاظ شخصیتی، رفتاری و عملکرد، چونان پیامبر گرامی اسلام تلقی می نمود و در این بررسی، به مقایسه وجوه متشابه این دو، از همان دوران اولیه تولد و کودکی آنها پرداخته است.

شهید بهشتی در مرور تاریخچ‍ه زندگانی حضرت امام، ابتدا از خمین به عنوان زادگاه جسمی ایشان یاد می کند. اما در عین حال، شهر قم را محل شکوفایی استعدادهای مبارزاتی و انقلابی حضرت امام دانسته است.

وی در این بررسی، حتی ابتدای تولد امام خمینی را با دوران اولیه حیات پیامبر متشابه می داند و اینگونه مقایسه ای را از تولد هر دو دارد که پیامبر هنوز به دنیا نیامده بود که پدر بزرگوارشان را از دست داده و خیلی زود هم مادر مکرمه اشان را. چنین اوضاع پیش آمده برای پیامبر، دقیقاً مطابق با شرایط اتفاق افتاده برای حضرت امام بود. (از دید بهشتی) امام بسیار خردسال بودند که پدرشان مرحوم آیت الله حاج سید مصطفی در سنین نه چندان زیاد وی، بدست عمال خوانین به شهادت می رسند و چنین شد که امام همچون پیامبر در سن کودکی پدر خویش از دست داده و یتیم گردید.

دکتر بهشتی از شهر قم، به عنوان یکی از شهرهای مقدس و مذهبی و در ردیف شهر مقدس و محل اقامت پیامبر مکه یاد کرده و دلیل آن را نشانه های دیرین‍ه پیوند این شهر با اسلام و مسلمانی دانسته و اعتقاد دارد، همانطور که پیامبر، شهر مکه را به عنوان پایگاه رشد و مبارزات اولیه خویش برضد طاغوتهای زمان خود قرار داد، حضرت امام نیز شهر قم را جهت دعوت مردم، به مبارزه با طاغوت و شکل دادن به قیام بر علیه رژیم پهلوی انتخاب کرد.

شهید بهشتی دوره بالیدن حضرت امام در سنین نوجوانی در قم و تحت هدایت آشیخ عبدالکریم حائری یزدی را چونان دوران سپری شدن نوجوانی و جوانی پیامبر در مکه و در محضر افراد شایسته و با اصالت و شرف، همچون پدر بزرگش عبدالمطلب و عموی بزرگوارش ابوطالب مفروض داشته و در این باره می نویسد:

«... این سالهای زندگانی حضرت امام، کم و بیش مشابه با سالهای زندگی نبی اکرم تا قبل از بعثت او است که پیامبر در آن سالها، دوره هایی از آموختن تجربه و دانش زندگی در آن دوره ها دارد...».

دبیر کل حزب جمهوری در سخنان خود، با قیاس نمودن زمان دعوت پیامبر (که از آن به عنوان تجدید حیات ملت ابراهیم یاد می کند.) با دعوت علنی و آشکار و بدون واهمه امام در قم، شرایط و زمین‍ه دعوت به قیام مردم از سوی حضرت امام را مناسب تر از زمان پیامبر دانسته است. ولی با این وجود، برای این دو تشابه دعوت، یک وجه اختلافی نیز برشمرده است و آن اینکه:

«... پیامبر زمانی که دعوت خود را آغاز کردند، کسانی که دعوت او را پذیرفتند، بسیار اندک بودند. اما امام به تقدیر و مشیت خداوندی، این شانس و توفیق را داشت که در زمانی و مکانی دعوتش را آغاز کرد که لبیک گویان به دعوت او فراوان بودند... دعوت امام در قم (به خلاف دعوت پیامبر در مکه) در سراسر ایران با استقبال روبرو شد».

دکتر بهشتی در کنار وجه تمایز دعوت پیامبر در مکه، با دعوت امام در قم به مبارزه، از هجرت پیامبر به مدینه و امام به نجف و پاریس، به عنوان وجه دیگری از تشابه به قیام این دو خبر می دهد. وی از مدت زمان این دو هجرت (هجرت پیامبر 13 سال و هجرت امام 16 سال) با یکی دو سال اختلاف، به عنوان یکی دیگر از زمینه های وجه تشابه این دو یاد می کند، ولی با عین حال وضع امام در زمان هجرت و محرومیتش را از وضعیت پیامبر نیز بدتر دانسته و می گوید:

«... دوران دعوت پیغمبر، قبل از پیروزی نهایی انقلاب 13 سال و دوران دعوت امام، قبل از پیروزی انقلاب 16 سال بود، چیزی نزدیک به هم. با این تفاوت که پیامبر، آن سیزده سال را تقریب بطور کامل در مکه گذرانید، اما طاغوتیان زمان، به امام فرصت ندادند که این سال را در قم کانون دعوت بگذراند و امام مجبور شد که بخش عظیمی از این شانزده سال یعنی سیزده سال تمام آن را در غربت بگذراند...»

سیدالشهداء انقلاب ضمن بیان عملکرد امام و دوران حیات سیاسی او در تبعید در نجف و پاریس و سختیهایی که در غربت می کشید، این لحظات را با دوران تبعید پیامبر، به دره شعب ابیطالب همانند

می دانست و رنج و سختیهایی که رهروان راه اسلام و انقلاب اسلامی متحمل می شدند را با سختیهای پیروان محمد در مکه یکی می دانست.

دکتر بهشتی از زندانی کشیدگان انقلاب اسلامی، همچون یاسرها و سمیه های دوره صدر اسلام یاد می کند. وی سختیهایی را که امام خمینی، از اواخر سال 1342 تا اواخر سال 1357 یعنی دوران تبعید ایشان به عراق و پاریس کشید را با سالهای پر خشونت، رنج و شکنجه پیغمبر در سیزده سال مکه همانند دانسته و اعتقاد داشت که با همان امید و ایمان و قوت قلبی که پیامبر این دوره را به پایان برد؛ امام هم آن دوره سخت را پشت سر گذاشت.

بهشتی با تمجید از رهبری پیامبرگونه امام خمینی، در دوران پانزده سال تبعید معتقد بود، همان طور که علی(ع) فرموده بود: «ما در دوران تبعید به شعب ابی طالب، پیامبر را قوت قلب و پناهگاهی برای مقاومت و ایستادگی در برابر دشمنان و مشرکان می دانستیم.» با استناد به خاطرات طالقانی و ملاقاتهای ایشان با امام و قوت قلب یافتنشان، زبان، قلم، کلمات و حتی چهره امام را برای رهروان انقلاب در آن دوران عُسرت و سختی و ناامیدی، پناهگاه اصلی این مبارزان می دانست که آنها با قوت قلب یافتن از رهبریهای پیامبرگونه ایشان توانستند، کشتی پرتلاطم انقلاب را به ساحل امن برسانند.

امام خمینی شخصیت شهید بهشتی را چگونه توصیف می نمودند

سابقه شناخت بهشتی از طرف امام خمینی به فرموده خود امام و در زمان شهادت این شهید به حدود بیست سال قبل از شهادت وی یعنی از سالهای 1340 به بعد و مصادف با زمان دعوت امام به تشکیل نیرو در شهر قم جهت مبارزه با طاغوت برمی گشت. ایشان به ویژگیهای وی، همچون مراتب فضل و تعبدش پی برده و به آن آگاه شده بودند و به همین دلیل در برابر تمامی تهمتهایی که به او می زدند، حضرت امام در مقابل از وی به عنوان فردی متعهد، مجتهد، متعهدِ متدین، علاقمند به ملت و اسلام و بدردبخور برای جامعه ما یاد می کردند و بدین وسیله توطئه های بدخواهان انقلاب را خنثی کرده و حرمت شهید بهشتی نیز حفظ می گردید.

شهید بهشتی نیز در گفته های خویش، بارها و بارها از این زمان، به عنوان سرنوشت سازترین روزهای حیاتشان برای انقلاب یاد کرده اند. این زمین‍ه آشنایی و طرفداری دو طرف از یکدیگر، به حدی صمیمی و جانبدارانه بود که بعضی از دشمنان انقلاب، حتی گمان می کردند که حضرت امام از شهید بهشتی خط گرفته و اعلام موضع می نمایند.

دیدگاه امام نسبت به شهادت بهشتی و یارانش

حضرت امام از شهادت شهید بهشتی، چونان حادثه ای ناگوار برای ملت ایران یاد کرده و آن را فاجعه ای بزرگ برای ملت که منجر به از دست رفتن 72 تن از افراد

بی گناه، بعدد شهدای کربلا شد، می دانستند.

ایشان شهادت بهشتی و یارانش را در واقع جنایتی می دانستند، که دست آمریکا در آن جنایت دخالت داشته و در واقع از آستین خائنین بیرون آمده بود. ایشان در سخنان خود، این حادثه جانگداز را هم به ملت ایران تسلیت گفتند و هم تهنیت و شادباش. تسلیت ایشان به دلیل فقدان این افراد ارزشمند و خدمتگزار به اسلام و ملت بود و تهنیتشان نیز به دلیل افتخار کردن ملت ایران، به اینکه این چنین فرزندان با ارزش را تربیت کرده و تحویل جامعه داده است.

آنچه که از دیدگاه امام، نسبت به بهشتی بیشتر از همه مطرح بود، خدمت بهشتی و یاران او به ملت و مکتب نجات بخش اسلام بود و نه شهادت آنها. ایشان تأکید می کردند که شهیدان هفتم تیر با شهادت خودشان خدمات ارزنده خودشان را به نحو احسن و اتمم به انجام رسانیدند.

شهید بهشتی و همراهان شهیدش در نگاه امام

امام خمینی از شهید بهشتی و همراهان شهیدش، به عنوان خدمتگزاران به مردم و اسلام یاد کرده و از مقام شامخ این شهیدان، در حکم ابرار و نیکانی که شهید بهشتی در رأس قافله آنها قرار داشت، تجلیل می نمودند و معتقد بر این امر بودند، از آنجا که بهشتی و همراهان شهیدش، تعهد و تأثیر بیشتری در انقلاب اسلامی و به ثمر رسیدن آن داشتند، بالتبع از سوی دشمنان انقلاب، بیشتر مورد هدف تهمتها و اهانتها قرار می گرفتند.

امام آنها ر اشخاص متعهدی می دانست که نه واخورده از ملت و نظام بوده و از چشم ملت و نظام افتاده بودند و نه به دنبال انحصارطلبی بودند؛ بلکه آنها را اشخاص متعهد و امینی می دانست که هم در نزد مردم و هم در نزد روحانیت اصیل جامعه، مقامی بس شایسته و شامخ داشتند.

امام خمینی همچنین در پیام گهربار خویش، از این شهیدان به عنوان فرزندان راستین ملت و مکتب اسلام یاد کرده و افزوده بودند که آنها این شهادت را ارثیه امامان مکتب خونین خود به حساب آورده و همواره در انتظار رسیدن به این فوز بزرگ لحظه شماری می کردند.

امام شهیدان این شهیدان را در حکم 72 تن بیگناه، بعدد شهدای کربلا می دانستند که سراسر عمر خود را وقف خدمت به مسلمین کرده بودند و این خدمتگزاری آنها تا بدان حد بود که حتی در لحظه شهادتشان نیز

برای مشورت در مورد مصالح کشور گردهم آمده بودند. خمینی کبیر ضمن تجلیل از همراهان شهید بهشتی، به عنوان خادمان فعال و صدیق خلق، از شخص شهید بهشتی به عنوان فرد‍ی یاد می کردند که هم در طول زیستن و هم مردنش، مظلوم بود؛ ولی ایشان در عین مظلومیت خود، همچون خاری در چشم دشمنان اسلام و انقلاب بود و از همراهانش به عنوان خدمتگزاران خلق و مخالفان سرسخت دشمنان کشور و ملت یاد کرده و آنها را دوستان و عزیزان وفاداری می دانستند که علاوه بر اینکه، استوانه ای بسیار قوی و پشتوانه ای ارزشمند برای ملت ستمدیده بودند، به عنوان برادران متعهدی که «أَشِدّاءُ عَلَی الکُفّار رُحَماءُ بَیْنَهُم» بودند که برای ملت مظلوم و نهادهای انقلابی به مثابه سدّی استوار و شجره ای ثمر بخش به شمار می رفتند.

این شهیدان کسانی بودند که جز مصلحت مسلمین، اندیشه دیگری نداشتند. آنها از جمله وکلای مجلس و دولت و وزرایی بودند که هم اندیشمند بودند و هم ارزشمند. رهبر فقیدمان، شاه مهره اصلی آنان را شهید بهشتی می دانستند که از همان ابتدای شکل گرفتن نهاد جمهوری اسلامی، مورد هدف و غضب دشمنان واقع شد و از همان لحظه نیز مظلوم گردید.

امام خمینی از شخصیت شهیدان هفتم تیر، در حکم پیشگامان شهیدی که به سوی حق شتافته و موجب سرافرازی ملت ما و مظلومین جهان شدند یاد کرده و معتقد بودند که آنان وظیفه خود را به نحو احسن در پیشگاه خداوند به انجام رسانیدند و اکنون ما مدیون به آنها هستیم. آنها هر کدامشان، در حکم سرمایه هایی از این ملت بودند که از دست رفتند.

رهبر فقید انقلاب اسلامی ما، این هفتاد و دو تن را از انسانهایی متعهد و از جمله فرزندان برومندی می دانستند که هریک با فداکاری که از خود نشان می دادند، چونان نخل پرباری برای ملت مثمر ثمر و مفید بودند.

مظلومیت دکتر بهشتی

از دیدگاه و منظر امام خمینی، آنچه که بیش از شهادت شهید بهشتی متأثر کننده تر بود و امام در سخنرانی خود، به مناسبت شهادت ایشان، ایراد فرموده و حضار داغدار را با گفتن آن گریان نمودند، همانا ذکر مظلومیت دکتر بهشتی در طول خدمت خود به انقلاب و مردم بود و امام معتقد بودند که این مظلوم واقع شدن بهشتی، به خاطر

تهمتهای ناگواری بود که دشمنان شهید به او می زدند و این تهمتها را ناشی از تعهد و مؤثر بودن شخصیت بهشتی در انقلاب اسلامی قلمداد کرده اند که از جانب اجانب و وابستگان به شرق و غرب در طول حیاتش به او زده می شد. امام اعتقاد داشتند که دشمنان شهید بهشتی در تلاش بودند که او را انسانی ستمکار و دیکتاتور مآب معرفی کنند و مرگ بر او می گفتند. در حالی که صورت واقع چنین نبود. به همین لحاظ بود که بهشتی مظلوم واقع شد.

ایشان مظلومیت بهشتی را تا آنجا می دانستند که در سخنان خویش به گوشه ای از این مظلومیتها که در سطح جامعه عینیت و نمود داشت، اشاره می نمودند. امام نقل می کردند که در زمان حیات شهید بهشتی، در هر تاکسی هم که می نشینی، مشاهده می کردی که دو نفر که به هم می رسند و در مورد مسائل مملکت صحبت می کردند، در لابلای صحبت آنها، یک حرفشان فحش و ناسزا گفتن به این شهید مظلوم انقلاب بود.

دشمنان و قاتلان بهشتی

دشمنان شهید بهشتی از نگاه امام امت، در واقع دست جنایت ابرقدرتهایی بود که از آستین مشتی جنایتکار حرفه ای و فریب خورده بیرون آمده بود تا بهترین فرزندان راستین ملت و مکتب اسلام را به شهادت برساند.

حضرت امام عاملان بُمب گذاری حزب جمهوری اسلامی را ددمنشانی می دانستند که جز به من و ماهای خود نمی اندیشیدند. آنها در نظر حضرت امام، مصداق این آیه از قرآن بودند که: «یأکُلونَ الطَّعامَ کَما تأکلُ الانعامُ». آنها مأموریتشان در عالم حیوانیت این بود که عاشقان راه حق را از بند طبیعت رهانیده و به فضای آزاد و در جوار معشوق برسانند. امام در پیام خود، آنان را نفرین کرده و چنین سرزنشان می نماید:

«... ننگتان باد! ای تفاله های شیطان و عارتان باد! ای خود فروختگان به جنایتکاران بین المللی که در سوراخها خزیده و در مقابل ملتی که در برابر ابرقدرتها برخاسته است، به خرابکاریهای جاهلانه پرداخته اید...»

امام خمینی عدم اطلاع و نا آگاهی نسبت به مکتب نجات بخش اسلام و قدرت معنوی آن و همچنین انگیزه فداکاری ملت را خصیص‍ه این گروه کوردل دانسته و عمل آنها را در به شهادت رساندن عزیزان اسلام، کاری عبث و بیهوده قلمداد کرده که برخلاف نقشه آنها، این حادثه صفوف فداکاران اسلام را

فشرده تر و عزمشان را جزم تر می نمود.

حضرت امام با پرده برداشتن از جنایتهای این گروه جاهل، تمامی تهمتها و ناسزاهایی را که متوجه بهشتی و شهدای کابینه و مجلس بود، حرب‍ه ناجوانمردانه آنها دانسته که در جهت جدا کردن خط و اندیش‍ه شهدای هفتم تیر از صفوف و باورهای ملت بود.

امام امت دشمنان بهشتی را از جمله رسوا شدگانی می دانست که ادعای دروغین آنها که مدعی خدمت به خلق بودند، فاش شده بود که چاره ای جز به شهادت رساندن این 72 تن نداشتند و حتی بر این باور شیطانی بودند که آنها با این عمل خود، جادّه صاف کن چپاولگران غرب و شرق شده اند.

از طرف دیگر امام تمامی نقشه های شوم آنها را رسوا ساخت. ایشان در پیام خویش، به مناسبت اولین سالگرد شهادت بهشتی و یارانش، از دشمنان آنها رقابت کوردلان دلباخت‍ه آمریکا و سر از پا نشناخته، در راه رسیدن به هدفهای شیطانی یاد نموده و تأکید کرده اند که این دشمنان گمان می کردند که با به شهادت رساندن این عزیزان، از یک طرف توطئه آنان کارگر شده و با از میان برداشتن این عزیزان متعهد از سر راه خود، زمینه انجذاب و تمایل ملت ایران به طرف خود را فراهم کرده و از طرف دیگر، مقاصد شیطانی خود را تأمین خواهند نمود. یعنی همه چیز برهم خورده و آنان همراه اربابان جهان خوارشان، پیروزی ‍ را در آغوش خواهند کشید. ولی زهی که این خیال، خام و باطل بود.

تحلیلی از شهادت شهیدان عاشورای ایران

حضرت امام شهادت اینان را کمترین تاوان ملتی می دانست که در راه اقامه عهد عدل اسلامی، اجرای احکام قرآن مجید، کوتاه کردن دست جنایتکاران ابرقدرت و

سرانجام مستقل و آزاد زیستن را سرلوحه کار خود کرده و همواره منتظر شهادت بودند. ایشان شهادت این بزرگواران را میراث موالیان مکتب اسلام می دانستند که برای آنها به ارث رسیده بود

امام خمینی انگیزه به شهادت رساندن این شهیدان را رسوا شدن ترفندها و حیله گریهای این گروه نامرد، در جدا ساختن این شهیدان از صفوف ملت می دانند و تأکید دارند که آنها وقتی از این ترفند طرفی نبستند، از شدت رسوا شدن، در سوراخها خزیده و دست به چنین جنایت ابلهانه یعنی انفجار دفتر حزب جمهوری زدند تا با این خیال خام خود، باصطلاح در ضمیر و باطن ملت شهیدپرور و فداکار، ترس و وحشت ایجاد نمایند.

معمار انقلاب اسلامی، انگیزه این دشمنان را در به شهادت رساندن این شهیدان، چنین بیان فرمودند:

«.... اینها ‍]با این انفجارها] می خواهند یک شلوغی بشود، یک انفجاری حاصل شود و مردم ما از صحن‍ه مبارزه بیرون روند...»

ارمغان شهدای عاشورای ایران برای وطن

حضرت امام ارمغان شهدای هفتم تیر برای ملت ایران را پایداری هرچه بیشتر و مصمم بودن این ملت، برای شهادت و جانبازی و دیدار با حضرت دوست و تسلیم جان می داند.

از منظر امام خمینی، گرچه ایران از شهادت 72 نفر از خدمتگزاران خود سوگوار گردید، معذلک سرافرازی و سربلندی خود را در این مصیبت نشان داد و ثابت کرد که مردانی را به جامعه تقدیم کرده که خود را وقف خدمت به اسلام و مسلمین کرده بودند. شهادت اینان سیل خروشان خلق و امواج شکننده ملت را با اتکال به خداوند متحدتر کرد تا درماندگان عاجز (دشمنان انقلاب) را که در سوراخها خزیده و نفسهای آخر را می شکند، به جهنم بفرستد.

شهادت شهید بهشتی و یارانش، بیش از پیش مظلومیت انقلاب ایران و اهداف حقه اسلام را به جهانیان نشان داد. این شهادت ایستادگی و مقاومت بیشتر و خم به ابرو نیاوردن ملت ایران در برابر رنجه و مصیبتها را نمودار ساخت.

شهادت آنها این درس را به ما آموخت که آنها با خدمتگزاری خود عملی را به وجه نیکویی در پیشگاه خداوند انجام دادند و حالا ما باید چه بکنیم و به همین دلیل است که ما هم باید به تکلیفمان عمل نمائیم. شهادت آنها همچنین سبب گردید که ما هم با هوشیاری راه آنها را تعقیب نمائیم.

حضرت امام معتقد بر این امر بودند که شهادت شهید بهشتی و یاران او، به نقشه شوم و پلید آنه که همان بیرون رفتن مردم از صحنه بود، عملی خواهد شد. ولی از دیدگاه حضرت امام این نقش‍ه دشمنان نه تنها عملی نگردید، بلکه این شهادت اسباب انسجام بیشتر مردم ایران را فراهم آورد تا آنجا که باعث شد که مشت مدعیان دروغین آزادی باز شود و قصد اصلی آنها از آزادی یعنی آزادی انفجار و ترور و آدم کشی هویدا گردیده و آنها را در مقابل ملت رسوا سازد.

اگرچه قصد دشمنان هرگز آزادی و کمک به رفاه اجتماع نبود، ولی انفجار و کار بسیار زشت آنها نیز از دیدگاه امام دارای نتایجی مثبت و ارزشمند گردید. این انفجار انفجار حزب جمهوری چنین نتیجه ای را در برداشت و آن نتیجه این بود که ناگهان صحنه های عظیم شورانگیز و انفجارات بزرگ آدم سازی، از آن فاجعه جانگداز تاریخ بشریت رخ دهد.

این حادثه باعث شد که انقلاب اسلامی و حتی تمامی نهادهای آن، چون سدی آهنین وصفی مرصوص، از آسیب دهر مصون ماند.

حضرت امام در پیام خویش، به مناسبت سالروز فاجعه هفتم تیر، پیامدهای این حادثه را با استناد به این آی‍ه شریفه قرآن که: «یُریدُونَ أن یُطفِئُوا نورَ الله بِأفواهِهِم و یأبی الله اِلّا اَن یُتِمَّ نُورَهُ ولو کَرِهَ الکافِرُونَ» شهادت این بزرگواران را باعث برملا شدن خوی شیطانی و دریده شدن پرده های ظاهری و فریبنده، همراه با فاش شدن آنها گردید. ایشان اعتقاد راسخ داشتند که اگر چنین حادثه ای رخ نداده بود و آنها در صحنه بازیهای سیاسی باقی مانده بودند، بی محابا و بی امان ضربه های خویش را به نهال نوپای انقلاب و فرزندان راستین آن وارد می کردند و با اقدامات خویش، برای اسلام و مسلمین مظلوم سنگ راه می شدند و با ضربه نهایی آمریکا و دیگر ابرقدرتها، جمهوری اسلامی ما را شکست می دادند و یا حداقل پیروزی را به عقب رانده و راه را طولانی می کردند. ولی این فاجعه غمناک و رشادتهای پی در پی، به پیروزی اسلام انقلابی سرعت بخشید.

والسلام علی من اتبع الهدی