بازگشت به صفحه کامل

معنویت در دفاع مقدس

معنویت در دفاع مقدس


تاریخ انتشار : Publish : نسخه قابل چاپ Print

هشت سال دفاع مقدس به ما آموخت که از خودباختگی تا خودیافتگی راهی به نورانیت ایثار و معنویت ایمان به خداست.

معنویت در دفاع مقدس

ارزش های اخلاقی که قرآن کریم از آن ها یاد کرده است علاوه بر ایجاد تکامل روحی و رشد معنوی در افراد، نتایج سازنده و کارآمدی نیز در عرصه حیات اجتماعی دارد؛ برای مثال انفاق در راه خدا، علاوه بر تقرب به خدا و رشد معنوی انفاق کننده، فقر را نیز از جامعه اسلامی می زداید. همچنین ارزش اخلاقی دیگری مانند راستگویی افزون بر این که باعث تکامل روحی و رشد معنوی شخص می شود، روح اعتماد را در جامعه زنده و تقویت می کند و فضای جامعه را برای انواع مناسبات انسانی و روابط اجتماعی، سالم و مهیا می کند.

از عرصه هایی که از نظر قرآن کریم و روایات اهل بیت، ارزش های اخلاقی در آن تأثیر ویژه دارد، عرصه جهاد و دفاع است. آموزه های دینی علاوه بر این که جهاد فی سبیل الله و دفاع مقدس را از کارهای بسیار ارزشمند و مهم بر می شمارد و با تشویق و ترغیب، شعله دفاع در برابر بیگانگان مهاجم را در جان مؤمنان بر می افروزد، از ارزش های اخلاقی متعددی یاد می کند که اگر مؤمنان به آن ها پایبند باشند از آزمون جهاد و دفاع، سرافراز بیرون می آیند و افزون بر این که رشد معنوی و کمال آن ها تسریع می شود دشمن نیز ناکام می ماند؛ به تعبیر دیگر قرآن کریم برای رزمندگان اسلامی صفات اخلاقی و ویژگی هایی را بر می شمارد تا مردم با دانستن آن ها کیان خویش را در برابر بیگانگان حفظ کنند و خود نیز از این رهگذر به رشد معنوی برسند.

اکنون با توجه به مجال محدود به تبیین برخی از این ویژگی ها می پردازیم:

ذکر و یاد خدا

ذکر و یاد خدا و مداومت بر آن بسیار سفارش شده و آثاری نیز برای آن بیان شده است؛ مانند: «ألا بِذِکرِ اللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ». همچنین خدا را یاد کردن، یاد کردن خدا را به دنبال دارد: «فَاذْکرُونی أذْکرْکمْ» در مقابل، برای رویگردانی و اعراض از یاد خدا، آثار تلخ و ناگواری مانند: معیشت تنگ، خود فراموشی و... ذکر شده است.

اگر مؤمنان در زندگی به یاد خداوند یکتا نیازمندند مجاهدان فی سبیل الله نیز در میدان نبرد به یاد خدا و ذکر او به طور شدیدتر محتاج اند؛ از این رو قرآن کریم به مجاهدان توصیه می کند:

یأیهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ إِذَا لَقِیتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُواْ وَ اذْکرُواْ اللهَ کثِیرًا لعَلَّکمْ تُفْلِحُون؛

ای کسانی که ایمان آورده اید! هنگامی که (در میدان نبرد) با گروهی روبه رو می شوید، ثابت قدم باشید و خدا را فراوان یاد کنید تا رستگار شوید.

رزمندگان عزیز در هشت سال دفاع مقدس، این آیه شریفه را جامه عمل پوشاندند. حضرت امام خمینی(ره) در این باره می فرمود:

جبهه های ما مسجد است. الآن]در[ جبهه های ما از مسجد بیشتر ذکر خدا گفته می شود.

خاطره

درباره شهید علی قوچانی از فرماندهان لشکر امام حسین(ع) این خاطره بازگو شده است:

در عملیات والفجر 4 بود که ما پس از بیست و چهار ساعت راهپیمایی به پشت مواضع دشمن رسیدیم. آقای قوچانی که فرماندهی گردان را به عهده داشت، فرمود: «ما تا اینجا برای شناسایی آمده بودیم و از اینجا به بعد مواضع دشمن را نتوانسته ایم شناسایی کنیم. به بچه ها بگو ذکر خدا را بگویند و از خدا کمک بخواهند» و [سپس] از کنار من دور شد.

پس از چند لحظه متوجه شدم که زیر درختی در تاریکی نشسته و سرش را روی زمین گذاشته و خیلی آرام گریه می کند و از خدا کمک می خواهد. پس از آن فرماندهان گروهان را صدا زد و گفت: «نمی دانیم مواضع دشمن به چه صورت است و روی کدام ارتفاع هستند». در همین لحظه بود که منوّر قرمز رنگی از طرف دشمن شلیک شد.... پس از خاموش شدن منوّر، هر گروهان از سوی آقای قوچانی مسیرش مشخص شد و ]او[ دستور حرکت داد.

آری بدین ترتیب رزمندگان اسلام در معادلات نظامی برای یاد پروردگار و معنویت، حساب ویژه ای قائل بودند. بسیاری از رفتارها و گفتارهای رزمندگان از مصادیق یاد خداست؛ ولی در اینجا چند نمونه از مصادیق بارز آن را در دفاع مقدس بیان می کنیم:

الف) نماز

رزمندگان، یاد خدا را با نماز زنده نگه می داشتند که «أقِمِ الصَّلاةَ لِذِکری» و از همین نماز در سختی ها و مشکلات کمک می گرفتند؛ چرا که در قرآن خوانده بودند: «اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاة» و به همین ترتیب با اعتقاد کامل از نماز و معنویت کمک می جستند و علاوه بر رشد معنوی خود بر مشکلات نیز فائق می آمدند.

خاطره

یکی از رزمندگان درباره عملیات صاحب الزمانf می گوید:

نماز جماعت بود، عطر دعا و مناجات، همه جا را معطر کرده بود. فرمانده تیپ، در حالی که دست معاون گردان -عباسعلی سخاوتی که در همین عملیات به شهادت رسید- را در دست می فشرد، گفت: «من نماز بچّه های شما را دیدم، شکی نیست که امشب، خبر خوشی را به امام امت خواهیم داد» و این چنین شد؛ با یورش برق آسای دلاوران سپاه اسلام، دشمن متحمل شکست سختی شد.

دربار? سردار شهید حسین یوسف اللهی از فرماندهان لشکر 41 ثارالله(ع) حکایت شده است:

همین که وارد شیار شدیم، من یک دفعه دیدم تمام بچّه ها افتادند روی زمین. فکر کردم حتماً به گشتی های عراقی برخورده ایم؛ ولی متوجه شدم مثل این که بچّه ها خیز نرفته اند؛ بلکه در حال سجده هستند. بعد هم همگی بلند شدند و دو رکعت نماز خواندند. خیلی تعجّب کرده بودم. حسین را کناری کشیدم و گفتم: «چه کار می کنید؟» گفت: «بچّه ها دارند سجده شکر به جا می آورند. این روش هر شب ما است.»گفتم: «چرا اینجا؟ صبر می کردید تا به خط خودمان برسیم بعد [سجده را به جا می آوردید] گفت: «نه ما هر شبی که وارد معبر می شویم موقع برگشت همانجا پشت میدان مین دشمن، یک سجده شکر و دو رکعت نماز به جا می آوریم و بعد برمی گردیم عقب.»

این یک نمونه از حال و هوای بچّه های اطلاعات بود؛ حال و هوایی که بیشتر به برکت وجود حسین یوسف اللهی ایجاد شده بود.

ب) شب زنده داری و تهجد

رزمندگان به برکت حضور علما و روحانیت در جبهه، فقط به نمازهای واجب اکتفا نمی کردند؛ بلکه فرهنگ شب زنده داری، پرداختن به نماز شب و راز و نیاز نیز حاکم شده بود.

از حضرت امام نقل شده است:

ما در پیشگاه خداوند متعال و ولی بر حق او، حضرت بقیة الله ارواحنا فداه، افتخار می کنیم به سربازانی در جبهه و در پشت جبهه که شب ها را در محراب عبادت و روزها را در مجاهدت در راه حق تعالی به سر می برند.

خاطره

یکی از رزمندگان، نماز شب بچه های تیپ 21 امام رضا(ع) را چنین بازگو می کند:

از مقرّ گردان رفتیم بیرون به سمت خاکریزها و بیابان پشت گردان. گفت: «بچّه ها پشت خاکریز هستند.» یواشکی رفتم بالای خاکریز و سرک کشیدم. خدای من! چه خبر بود! اینجا کجاست؟ تعداد زیادی قبر دیدم که عده ای داخلش مشغول عبادت بودند. یکی نماز می خواند، یکی ناله می کرد، یکی گریه می کرد و.... تعجب کردم که خدا چطور مرا به میان این فرشتگان زمین، راه داده! بوی عطرِ رفت و آمد ملائک و ائمه به مشام می رسید.

همچنین در باره نماز شب گردانِ غواص لشکر 41 ثارالله(ع) آمده است:

شب ها از آب که بیرون می آمدیم، بچّه های تدارکات، همان لب آب، چای و خرما می آورند. یک چای و دو دانه خرما می خوردیم، گرم می شدیم و بعدش نخلستان پر می شد از بچه هایی که اینجا و آنجا به نماز ایستاده بودند و گریه می کردند. در آن شب ها، نخلستان پر بود از صدای گریه نیروهای حاج احمد.

ج) انس با قرآن

خداوند متعال می فرماید: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُون» قرآن کریم نیز یکی از مصادیق ذکر و یاد خداست. رزمندگان عزیز با این موهبت الهی، یاد پروردگار متعال را در دل های خود زنده نگه می داشتند و با قرآن، انس ویژه ای داشتند. انس و ارتباط با قرآنِ رزمندگان به شکل های مختلفی بود؛ مثلاً جلسات آموزش و تلاوت جمعی قرآن، تفسیر و... داشتند.

گاهی در سنگرها، رزمندگان به طور فردی، قرآن می خواندند و برخی در آیات نورانی آن، تدبر و تفکر می کردند. برخی نیز به ویژه در ماه مبارک رمضان برنامه حفظ قرآن داشتند، از طرفی خواندن سوره مبارک واقعه، شب ها پیش از خواب و قرائت سوره مبارک الرحمن عصرها و شب های جمعه و تلاوت سوره یاسین صبح ها از کارهای معمول بیشتر رزمندگان بود. یکی دیگر از جلوه های انس با کلام الهی، تمسک به قرآن و تلاوت آیات خاصی از آن بود؛ برای مثال در لحظات سخت و ویژه «آیة الکرسی» و «أمَّن یجِیب» به طور جمعی و هنگام شلیک، آیه «وَ ما رَمَیتَ إِذْ رَمَیتَ وَ لکنَّ اللهَ رَمی» خوانده می شد.

آیه دیگری که رزمندگان، زیاد به آن متوسل می شدند تا دشمن آن ها را نبیند، آیه شریفه «وَ جَعَلْنا مِنْ بَینِ أَیدیهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَیناهُمْ فَهُمْ لا یبْصِرُونَ» بود.

خاطره

یکی از رزمندگان چنین نقل می کند: در دسته ای بودم که قرار بود کمین دشمن را منهدم نماییم. قبل از حرکت قرار گذاشتیم آیه«و جعلنا» را مرتّب زمزمه کنیم و به یاد داشته باشیم. به کمین رسیدیم، از کنار عراقی ها گذشتیم، باید ما را می دیدند، آن ها را دور زدیم؛ ولی متوجه نشدند. [وقتی] بالای سرشان رسیدیم تازه فهمیدند. کار تمام شده بود. نتوانستند دست از پا خطا بکنند. یکی از بچّه ها ذوق زده شده بود و داد می زد: «و جعلنا» گرفت «وََ جَعَلنَا» گرفت.

آزادگان سرافراز در دوران اسارت با همه جلوه های یاد خدا مأنوس بودند. آن ها با یاد پروردگار، هم بر سرعت رشد معنوی خود می افزودند و هم در برابر مشکلات طاقت فرسا مقاومت می کردند که در این باره خاطرات فراوان و درس آموزی حکایت شده است.

در پایان این مجال به ذکر یک نمونه از انس آنان با قرآن اکتفا می کنیم:

ارادت و پیوند قلبی اسیران به قرآن، بسیار زیاد بود. در اردوگاه تکریت 11، ما چند جلد قرآن داشتیم؛ اما در اردوگاه کناری، هیچ قرآنی وجود نداشت و تنها راه ارتباط ما با این برادران، درمانگاهی کوچک در اردوگاه بود؛ [پس] تصمیم گرفتیم به هر صورت ممکن، قرآن را به دست آن ها برسانیم تا با خواندن این کتاب آسمانی، ایمان و روحیه خویش را افزایش دهند؛ چون نگهبانان اردوگاه، همیشه مراقب کتاب ها بودند. بنابراین نمی توانستیم خود آن قرآن ها را به آن ها بدهیم؛ اما در فرصتی مناسب به صورت مخفیانه مقداری کاغذ، قلم و خودکار از اتاق نگهبانی برداشتیم. چون همراه داشتن قلم و کاغذ ممنوع بود، دور از چشم عراقی ها شب ها، سوره های قرآن را روی این کاغذها می نوشتیم. برادران درخواست کننده قرآن به صورت های مختلف، خود را به بیماری می زدند تا به درمانگاه راه پیدا کنند و در آنجا این کاغذهای قرآنی را به آن ها می دادیم. آن ها نیز پس از حفظ کردن هر کاغذ، آن را به دیگری می سپردند و این روش حفظ و انس با آیات الهی تا مدت ها ادامه داشت.

خاطرات فراوان و درس آموزی درباره برنامه های عبادی و معنوی آزادگان، حکایت شده است که غالباً تاوان آن ها، شکنجه های سخت بوده است.

منابع:

1. سوره مائده: 32.

2. سوره مؤمنون: 51.

3. سوره نساء: 79.

4. سوره یونس: 44.