بازگشت به صفحه کامل
« بازگشت

حکومت و رهبری پیامبر اعظم (ص) در قرآن کریم

حکومت و رهبری پیامبر اعظم (ص) در قرآن کریم


تاریخ انتشار : Publish : نسخه قابل چاپ Print

هفدهم ربیع الاول سالروز ولادت پیامبر اکرم (ص)، عصاره و گل سرسبد آفرینش برهمگان مبارک باد

حکومت و رهبری پیامبر اعظم (ص) در قرآن کریم

 

اسلام برای تربیت و تکامل انسان، نظامهای متعدد از قبیل نظام حقوقی و قضایی، نظام تربیتی، نظام اقتصادی و نظام سیاسی و... پیش بینی کرده است. در این میان، نظام سیاسی جایگاه ویژه ای دارد. نظام سیاسی اسلام بر مفهوم عمیق و دقیق ولایت مبتنی است. در عصر حاضر، عده ای تحت تأثیر اندیشه های سکولاریستی غربی بطور کلی منکر نظام ولایی گردیده و حتی ولایت و حکومت پیامبر (ص) را بشری و غیر مرتبط با رسالت الهی و دینی آن بزرگوار دانسته اند. با توجه به اهمیت بحث ولایت و حکومت در اسلام، این مقاله به بررسی و نقد این اندیشه پرداخته است و با استناد به آیات قرآن کریم، اثبات می کند که حکومت و رهبری اجتماعی از لوازم قطعی و جدایی ناپذیر ادیان آسمانی بویژه دین اسلام است.

 مقدمه

یکی از ویژگیهای دین اسلام به عنوان دین خاتم و نجاتبخش بشریت، جامعیت تعالیم و آموزه های آن است. اسلام، دین و دنیا، فرد و جامعه، دنیا و آخرت، مادیت و معنویت را با هم جمع نموده است و انسان کامل را انسانی می داند که بتواند بطور متوازن به نقطه طلایی تعادل در عرصه های مختلف حیات بشری دست یابد.

اسلام برای تربیت و تکامل انسان، نظام‏های متعدد از قبیل نظام حقوقی و قضایی، نظام تربیتی، نظام اقتصادی و نظام سیاسی و... پیش بینی کرده است. در این میان، نظام سیاسی جایگاه ویژه ای دارد. نظام سیاسی اسلام بر مفهوم عمیق و دقیق ولایت مبتنی است. در روایات معصومین علیهم السلام جایگاه و اهمیت ولایت از نماز، روزه، حج و... بالاتر معرفی شده است.

متأسفانه حوادث تاریخی صدر اسلام مانع از اجرای نظام ولایی در جامعه شد و خلافت جایگزین ولایت گردید. در عصر حاضر نیز عده ای تحت تأثیر اندیشه های سکولاریستی غربی بطور کلی منکر نظام ولایی گردیده و حتی ولایت و حکومت پیامبر (ص) را بشری و غیر مرتبط با رسالت الهی و دینی آن بزرگوار دانسته اند. با توجه به اهمیت بحث ولایت و حکومت در اسلام، این مقاله به بررسی و نقد این اندیشه پرداخته است و اثبات می کند که حکومت و رهبری اجتماعی از لوازم قطعی و جدایی ناپذیر ادیان آسمانی است.

1-این موضوع که رسول اللّه (ص) با ورود به مدینه به تأسیس حکومت اقدام فرمود و عملا زمام امور جامعه را به دست گرفت از نظر همه مسلمانان، مسلّم و مفروض است. تنها تعداد اندکی از مسلمانان و برخی از غیر مسلمانان، تأسیس حکومت توسط پیامبر  (ص) را منکر شده اند. علی عبد الرازق (مشهور به علی عبد الرزاق) از دانش آموختگان دانشگاه الازهر در سال 1343 قمری در کتاب پر سر و صدای «الاسلام و اصول الحکم» آشکارا هرگونه نظام سیاسی را از اسلام نفی می کند. او می گوید: «محمد (ص) فقط یک رسول بود و دعوت خالص دینی داشت بدون هیچ شائبه ای از سلطنت و حکومت و به تأسیس کشور با مفهوم سیاسی امروزین آن اقدام نکرده است. او فقط یک رسول بود مانند پیامبران قبلی خود. ولایت محمد (ص) بر مؤمنان، ولایت رسالت بود بدون هیچ خلطی از ابعاد حکومتی و پادشاهی» (عبد الرازق، 3991: 66 -26 ).

همچنین در کتاب تاریخ اسلام دانشگاه کمبریج تلاش شده است که حکومت پیامبر در مدینه انکار شود. فصل دوم این کتاب، توسط مونتگمری وات استاد دانشگاه ادینبور و تألیف شده است. مؤلف در این بخش از کتاب، وجود هر نوع حکومتی را برای پیامبر (ص) در مدینه انکار می کند. وی ضمن اشاره به قراردادی که میان قبایل و گروههای نه گانه در ابتدای ورود پیامبر به مدینه امضا شد، می نویسد: «جدای از به رسمیت شناختن دعوی دینی، محمد  (ص) به طور ساده به عنوان بزرگ یکی از این طوایف نه گانه عمل می کرد و هیچ قدرت خاصی نداشت جز اینکه منازعاتی که صلح و آرامش را در مدینه به مخاطره می افکند به او ارجاع می شد. بنابراین پیامبر از رهبریت حکومت جدید برپا شده در مدینه فاصله زیادی داشت » (دانشگاه کمبریج، 3831: 08).

2-برخی از روشنفکران ایران با تأخیری نسبتا طولانی با پیروی از آرای عبد الرزاق، ولایت الهی تفویض شده به پیامبر اعظم (ص) را انکار نموده و حکومت پیامبر  (ص) را ناشی از اوضاع خاص اجتماعی و درخواست مردم دانسته اند. «نظریه حکومت اختصاصی واگذار شده از سوی خداوند به انبیا دلیل قابل دفاعی ندارد. نمی شود خدا انسان را آزاد آفریده و حاکم بر سرنوشت خود کرده باشد و از سوی دیگر به عده ای حق حاکمیت بر این انسان‏ها را بدهد. این دو مسأله با هم ناهماهنگند. » (مجتهد شبستری، 9731، هفته نامه آبان). از آیۀ «اطیعو اللّه و اطیعوا الرسول... » (نساء /95) هیچ حق حاکمیتی برای پیامبر و غیره فهمیده نمی شود، بلکه این می خواهد بگوید حالا که ایمان آوردید و پیامبر را حاکم خود قرار دادید در این چارچوب از حاکم خود پیروی کنید؛ همان گونه که چنانچه عقلای هر قومی باید از حاکم خود پیروی کنند و الا امر حکومت دچار اخلال می شود. »(مجتهد شبستری، 9731، هفته نامه آبان). خلاصه گفتار آقای شبستری این است که دستور خداوند به پیروی از رسول و اولی الامر از نوع ارشادی است یعنی عقلا خودشان می دانند که باید از حاکم تبعیت کنند. شرع نیز این حکم عقلی را امضا و تأیید می کند. آقای کدیور نیز به همین دیدگاه اعتقاد دارد: «دین، حکومت ندارد و هیچ روشی را برای نحوۀ حکومت پیشنهاد نداده است. نحوه حکومت را مردم تعیین می کنند؛ چون اصل حکومت یک امر عقلانی است نه دینی »(کدیور، 7731، روزنامه خرداد).

آقای شبستری در جای دیگر، نهاد دین را از سیاست جدا دانسته، پذیرش حکومت را توسط پیامبر، عرفی می داند نه دینی. نهاد دین از نهاد حکومت جداست و پذیرش حکومت توسط پیامبر به دلیل اقتضائات زمان بوده است. لذا پس از تحولات فرهنگی-اجتماعی توسط پیامبر، می بینیم که این دو نهاد مجددا از هم تفکیک شدند (مجتهد شبستری، 8731، روزنامه خرداد).

این نظریات، همه در پی این هستند که پیامبر دارای دو نوع ولایت است: یکی ولایت دینی که برخاسته از مقام نبوت و جزئی از رسالت آن حضرت بوده و دیگری ولایت سیاسی که منشأ آن اوضاع اجتماعی و خواست مردم است. بنابراین علت تشکیل حکومت توسط پیامبر، امری الهی نبوده، کاری به رسالت ندارد. از این رو «شأن نبوت و شأن زعامت پیامبر دو مقولۀ متمایز است. اوّلی، الهی و آسمانی و دوّمی، زمینی و برآمده از ضرورت موقعیت و رأی و خواست مردم مدینه بوده است» (یوسفی اشکوری، 1384، www. ehsamshariati. com/articles

با توجه به مباحث یاد شده، سؤال اصلی این مقاله این است که آیا پیامبر اسلام از جانب خداوند متعال، علاوه بر شأن رسالت و امامت معنوی، مأموریت زعامت و رهبری سیاسی اجتماعی را بر دوش داشته و یا اینکه شأن زعامت از سوی مردم به پیامبر اسلام (ص) واگذار شده است. فرضیۀ ما در این مقاله این است که دین در ذات خود دارای احکام و معارفی است که انسان را در عرصه حیات فردی و جمعی و روابط سیاسی هدایت نموده و مسیر ویژه ای برای حرکت تکاملی انسان در نظر گرفته است و پیامبران الهی علاوه بر دارا بودن شأن نبوت و رسالت، هم دارای شأن امامت و ولایت باطنی و ملکوتی هستند و هم دارای مقام ولایت و زعامت مُلکی و ناسوتی، بدان معنا که آنها عهده دار سیاست امور مسلمین و والی امور آنان بوده اند.

ما در این مقاله با استناد به آیات قرآن کریم و رجوع به منابع تفسیری و کلامی این حقیقت را به اثبات می رسانیم. سؤال فوق از اینجا ناشی شده است. که عده ای معتقدند زعامت و رهبری سیاسی اجتماعی، کاملا عرفی و عقلانی است و جزو ذات و گوهر دین نیست و دین در این گونه موضوعات صرفا به تأیید حکم عقل می پردازد.

گروهی از روشنفکران با نگرش حداقلی به دین، اساسا هدف دین را معرفی خدا و آخرت دانسته، هیچ گونه رسالتی برای دین به منظور سامان دادن به زندگی انسان در این دنیا قائل نیستند. آنها ادعا می کنند قرآن کریم پاداش و کیفر انسانها را نسبت به اعمالشان به عالم آخرت و بهشت و دوزخ موکول کرده است و در هیچ جا اشاره ای به بهبود وضع انسان در این دنیا در برابر انجام دادن اعمال نیک نشده است.

مهندس بازرگان در سالهای پایانی عمرش به این دیدگاه گرایش پیدا کرد. او در مورد اهداف انبیا چنین اظهار داشته است: «هدف رسالت پیغمبران دو چیز بوده است: 1-انقلاب عظیم و فراگیر علیه خودمحوری انسان‏ها برای سوق دادن آنها به سوی آفریدگار جهان‏ها؛ 2-اعلام دنیای جاویدان بی نهایت بزرگتر از دنیای فعلی (بازرگان، 1367، نشریه کیان). ابلاغ پیام‏ها و انجام کارهای اصلاحی و تکمیل دنیا در سطح مردم دور از شأن خداوند انسان و جهان است و تنزل دادن مقام پیامبران به حدود مارکس ها، پاستورها، گاندی و... است (بازرگان، 7631، نشریه کیان).

دکتر سروش در مقام استدلال بر صحت این دیدگاه می گوید: «رسالت و غایت دین، تأمین سعادت ابدی انسان‏هاست زیرا اگر مرگ، پایان حیات بشر به شمار می رفت به دین حاجتی نبود؛ همچنان که شناخت زوایای ابدیت و سعادت اخروی تنها وامدار دین و شریعت است. حال اگر وحی در تمامی ابعاد بشر جریان یابد، نقش حس و عقل در نظام معیشتی انکار می گردد (سروش، 1377، نشریه کیان).

3-با توجه به اینکه بحث ما قرآنی است برای اثبات فرضیۀ فوق به سراغ چهار دسته از آیات قرآن کریم می رویم:

دسته اول آیاتی که دین را دارای کارکردهای دنیایی معرفی کرده است.

دستۀ دوم آیاتی که در آنها با اشاره یا تصریح از حکومت پیامبران یاد شده، و حکومت آنها ناشی از ارادۀ الهی دانسته شده است.

دسته سوم آیاتی که درباره ابعاد حکومت پیامبر اسلام نازل شده، و حکومت ولایت آن بزرگوار را در امتداد ولایت الهی معرفی کرده است.

دسته چهارم آیاتی که بیانگر احکام سیاسی، اجتماعی، قضایی و نظامی است.

1-3-آیات دسته اول (کارکردهای دنیوی دین)

در قرآن کریم آیات زیادی وجود دارد که بیانگر این واقعیت است که پایبندی به دین و ارزش‏های دینی، علاوه بر تکامل روحی و معنوی انسان، که آثار عمده آن در حیات پس از مرگ تجلی خواهد کرد در همین دنیا نیز آثار بسیار مثبت و ارزشمندی در پی خواهد داشت. این موضوع با دو بیان متفاوت مورد تأکید قرار گرفته و از مؤمنان خواسته شده است که به ارزشهای دینی و سنت‏های الهی عمل کنند. در شیوه نخست، قرآن کریم با روش تبشیری آثار مثبت وفاداری به ارزشهای دینی را برشمرده است و در شیوه دوم به روش تنذیری که شاید به لحاظ تعداد از شیوه اول بیشتر باشد، آثار و پیامدهای شوم و ناگوار ناشی از سرپیچی از قوانین و سنت‏های الهی را، که در همین دنیا دامنگیر متخلفان شده است، بیان می دارد.

1-1-3-بیان تبشیری

الف ) و لو ان اهل القری آمنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الارض (هود/100)

از دیدگاه قرآن کریم بین اعمال نیک و بدی که انسان انجام می دهد و حوادثی که رخ می دهد، ارتباط برقرار است؛ به تعبیری دیگر، اعمال زشت انسان‏ها، منشأ بروز بسیاری از حوادث ناگوار و مصیبت‏هایی است که در همین دنیا دامنگیر جوامع انسانی می شود؛ «و ما اصابکم من مصیبة فبما کسبت ایدیکم» (شوری03/). از سوی دیگر اعمال شایسته و حسنۀ انسان نیز در همین دنیا سبب فراوانی نعمت و برکات می گردد. علامۀ طباطبایی معتقد است: «حوادثی که در عالم حادث می شود، تا حدی تابع اعمال مردم است. اگر نوع بشر بر طبق رضای خدا عمل کند و راه طاعت او را پیش گیرد، نزول خیرات و باز شدن درهای برکات را در پی دارند و اگر از راه عبودیت منحرف گشته، ضلالت و فساد نیت را دنبال کنند و اعمال زشت مرتکب شوند، باید منتظر ظهور فساد در خشکی و دریا و هلاکت امت‏ها و سلب امنیت و شیوع ظلم و بروز جنگ‏ها و سایر بدبختی‏ها باشند» (طباطبایی «الف»، بی تا، ج 2: 172 ).  ایشان در جایی دیگر می فرمایند: از این آیه می توان نکته ای را استنباط کرد و آن این است که ایمان این موجود، یعنی نوع بشر و عمل صالح وی در نظام عالم از جهت ارتباطش با زندگی خود او تأثیر دارد؛ به عبارتی دیگر کفر او و عمل زشتش در فساد عالم مؤثر است. پس اگر انسان به صلاح و سداد گراید نظام دنیا هم از جهت ایفا به لوازم سعادت زندگی بشری و هم از جهت دفع بلا از او و توفیر نعمت برای او صالح خواهد شد (طباطبایی «الف»، بی تا، ج 6: 35). ایشان در تفسیر این آیه می فرمایند: "برکات به معنای هر چیز کثیری از قبیل امنیت، آسایش، سلامتی، مال و اولاد است که غالبا انسان به فقد آن‏ها مورد آزمایش قرار می گیرد. در جملۀ لفتحنا علیهم برکات من السماء و الارض، استعاره به کنایه به کار رفته برای اینکه برکات را به مجرایی تشبیه کرده که نعمت‏های الهی از آن مجرا بر آدمیان جریان می یابد. باران و برف هر کدام در موقع مناسب و به مقدار نافع می بارد. هوا در موقعش گرم و در موقعش سرد شده و در نتیجه غلات و میوه ها فراوان می شود. البته این در موقعی است که مردم به خدای خود ایمان آورده و تقوا پیشه کنند وگرنه این مجرا بسته شده و جریانش قطع می گردد"(طباطبایی«الف»، بی تا، ج 8: 452).  «از قضایای حتمی و سنت جاریه الهی یکی این است که همواره میان احسان و تقوی و شکر خدا و میان توارد نعمت ها و تضاعف برکات ظاهری و باطنی و نزول و ریزش آن از ناحیۀ خدا ملازمه بوده است» (طباطبایی«الف»، بی تا، ج 11: 624).

برخی دیگر از مفسران نیز با تأکید بر همین سنت الهی، آیۀ فوق را این گونه تفسیر نموده اند: "در اینکه منظور از برکات زمین و آسمان چیست در میان مفسرین گفتگو است. بعضی آن را به نزول باران و روییدن گیاهان تفسیر کرده اند و بعضی به اجابت دعا و حل مشکلات زندگی، ولی این احتمال نیز وجود دارد که منظور از برکات آسمانی، برکات معنوی و منظور از برکات زمین، برکات مادی بوده باشد. اما با توجه به آیات گذشته، تفسیر اول مناسبتر است "(مکارم شیرازی، 0631، ج 6: 62).

ب) «و ان لو استقاموا علی الطریقة لأسقیناهم ماء غدقا » (جن61/)

در منابع روایی شیعه استقامت بر طریقه، پایبندی مردم به ولایت امیر المؤمنین تفسیر شده است (مجلسی، 1403، بی تا، ج 2: 152 و فرات ابن ابراهیم کوفی، 1410: 512). امام حسن مجتبی علیه السلام فرمودند: «به خدا قسم اگر مردم به ثقلین (کتاب اللّه و عترت رسول) اللّه تمسک می کردند، آسمان، باران خود را و زمین برکات خود را بر آنان فرو می ریخت و تا روز قیامت از بالای سر (آسمان) و زیر پای خود (زمین) با شادمانی و خرّمی از نعمت‏های آن برخوردار بودند » (انصاری، 8141: 231، به نقل از الروائع المختاره من خطب الامام حسن السبط).

ج) «و لو انهم اقاموا التورات و الانجیل و ما انزل الیهم من ربهم لأکلوا من فوقهم و من تحت أرجلهم» (مائده 66 /)

شیخ طوسی می فرماید: معنی اقامۀ توارت و انجیل این است که به محتوای آن بدون هیچ تحریفی عمل کنند و ممکن است معنای آن این باشد که آن را نصب العین خود قرار دهند تا از مقررات و حدود آن منحرف نشوند و منظور از ما انزل الیهم یا فرقان است و یا هر امر دینی که خدا انسان را به آن راهنمایی کرده است (شیخ طوسی، 9041، ج 3: 515). استقامت، حرکت مستمر در جهت رشد است و معنی استقامت بر طریق حق، که عقل به آن دعوت می کند، همان طاعت الهی است. بنابراین معنای آیه این است که اگر عاقلان پیوسته در مسیر هدایت حرکت کنند و به موجب آن عمل کنند، خداوند به آنها این گونه پاداش می دهد که آنها را با آب فراوان سیراب می سازد. فیض کاشانی می گوید: «منظور از ماء غدقا این است که خداوند روزی آنها را فراوان می سازد» (فیض کاشانی، 6731، ج 1: 482).

د) فقلت استغفروا ربکم انه کان غفارا، یرسل السماء علیکم مدرارا و یمددکم باموال و بنین و یجعل لکم جنات و یجعل لکم انهارا (نوح01/-21).

فخر رازی در ذیل این آیه از مجاهد نقل می کند: هنگامی که مردم، مدت طولانی نوح را تکذیب نمودند به مدت 40 سال دچار خشکسالی شدند. نوح به آنان فرمود: از شرک استغفار کنید تا خداوند درهای نعمت خود را به روی شما باز کند. فخر رازی در ادامه به عنوان یک قاعدۀ کلی می گوید «اشتغال به طاعت، سبب گشایش درهای خیرات و برکات می شود » (فخر رازی، بی تا، ج 03: 721). او معتقد است خداوند در این آیه، پنج منفعت دنیوی وعده داده است: «1- باران فراوان 2- قراردادن مال 3- فرزندان 4- باغها و بستان‏ها 5- رودخانه های جاری» (فخر رازی، بی تا، ج 03: 721 ).

2-1-3-بیان تنذیری

براساس آموزه های قرآنی بین اعمال ناشایست انسان و پشت پا زدن به دعوت الهی از یک سو و بروز نابسامانی های طبیعی و حتی اقتصادی و اجتماعی ارتباط تنگاتنگ وجود دارد. صاحب جواهر در این زمینه می گوید: «سبب اصلی کمبود آب رودخانه ها و کمی بارش باران و پیدایش گرانی و خشکسالی، فراوان شدن گناه، کفران نعمت، استمرار دشمنی و زورگویی، ادا نکردن حقوق دیگران، کم فروشی، ظلم، نیرنگ، ترک امر به معروف و نهی از منکر، عدم پرداخت زکات و حکومت بر اساس قوانین غیر الهی است» (نجفی، بی تا: 721).

آیات زیر بیانگر این حقیقت است:

الف) «ظهر الفساد فی البر و البحر بما کسبت ایدی الناس لیذیقهم بعض الذی عملوا»

(روم14/). علامه طباطبایی می گوید: این آیه به ظاهر لفظش عام است و مخصوص به یک زمان و یا به یک واقعه نیست و در نتیجه مراد از برّ و بحر، همان معنای معروف است که شامل همۀ روی زمین می شود و مراد از فساد در زمین، مصایب و بلاهای عمومی است که یکی از منطقه ها را گرفته، مردم را نابود می کند؛ مانند زلزله، نیامدن باران، قحطی، مرض‏های مُسری، جنگ‏ها، غارت‏ها، سلب امنیت... بما کسبت ایدی الناس یعنی این فساد ظاهر در زمین بر اثر اعمال مردم است یعنی به دلیل شرکی که می‏ورزند و گناهانی است که مرتکب می شوند (طباطبایی«ب»، بی تا، 7ج 61: 292 و 392). آلوسی می گوید: آشکار شدن فساد مانند خشک‏سالی، مرگ و میر، فراوانی آتش سوزی، غرق شدن و خفگی صیادان و غواصان در دریا و از بین رفتن برکت از هر چیز و کمی منفعت اشیا و ازدیاد ضرر است (آلوسی، بی تا، ج 2: 74 ).

ب) «ضرب اللّه مثلا قریة کانت آمنة مطمئنة یأتیها رزقها رغدا من کل مکان فکفرت بأنعم اللّه فأذاقها اللّه لباس الجوع و الخوف بما کانوا یصنعون» (نحل/211).

در این آیه، خداوند شهری را مثال می زند که از همه جهات در رفاه و آسایش است؛ هم از نعمت امنیت برخوردار است و هم از رونق اقتصادی، به گونه ای که نیازمندی‏های آن از اطراف به سوی آن سرازیر است. اما در اثر کفران نعمت و ارتکاب گناه، خداوند آنها را مجازات می کند و دو نعمت بزرگ امنیت و رفاه اقتصادی را به دو بلای خانمان‏سوز گرسنگی و ناامنی مبدل می سازد. این آیه به دنبال بیان یک قاعدۀ کلی است و آن اینکه بین ایمان داشتن مردم و شکرگزار بودن آنها از یک سو و بین برقراری امنیت و رفاه اجتماعی و اقتصادی رابطه برقرار است. از سوی دیگر، هرگاه امتی نعمتهای مادی و معنوی الهی را کفران نمایند، خداوند نعمت را به نقمت مبدل می سازد.

علامه طباطبایی می گوید: بعضی گفته اند آیۀ مذکور، مثلی کلی نیست بلکه حکایت حال خصوص مکه است، لکن از سیاق آیات برمی آید که مثلی عمومی باشد به عنوان مقدمه و زمینه چینی برای حلال و حرام‏هایی که بعدا ذکر می شود (طباطبایی«ب»بی تا، ج 21: 235 و 325).

2-3-دسته دوم: حکومت انبیا در قرآن

در قرآن کریم آیات زیادی وجود دارد که برخی به طور عام و برخی به صورت خاص از حکومت پیامبران الهی سخن به میان آورده است.

1-2-3-حکومت انبیا بطور عام

در برخی آیات قرآن آمده است که انبیا مردم را به عبادت خدا و اطاعت از خود دعوت کرده اند.

الف) حضرت نوح خطاب به قوم خود می فرماید: «انی لکم رسول امین*فاتقوا اللّه و اطیعونی *و ما اسئلکم علیه من أجر إن أجري إلّا علی رب العالمین*فاتقوا اللّه و أطیعون*» (شعرا107/-110)

در سوره شعرا از قول هود، صالح، لوط، شعیب و در سوره آل عمران و زخرف از قول عیسی (ع) همین مطلب را می خوانیم. از اینجا سخن کسانی که معتقدند وظیفۀ انبیا فقط ابلاغ پیام بوده است و آنان تکلیف دیگری نداشته اند، نقض می گردد. از این آیات فهمیده می شود که انبیا علاوه بر ابلاغ پیام، اصرار داشته اند که مردم از فرمان آنان اطاعت کنند. همچنین برخی از آیات قرآن کریم دلالت دارد که اطاعت از پیامبران الهی واجب است.

ب) «و ما ارسلنا من رسول الا لیطاع بإذن اللّه» (نساء46/)

«اطاعت در آیه شریفه مطلق است. بنابراین هم شامل احکامی می شود که هر پیامبری از سوی خدای متعال، مأمور به ابلاغ آنها به آدمیان است و هم امر و نهی هایی را دربر می گیرد که از سوی خود پیامبر صادر می شود. اگرچه این آیۀ شریفه در مقام اثبات حکومت انبیا نیست، اطلاق وجوب اطاعت پیامبران، شامل مواردی هم می شود که یک پیامبر متصدی امر حکومت شود» (نوروزی، 0831: 271).

ج)همچنین در برخی از آیات قرآن کریم، برخی از اموری که شئون حکومت به حساب می آید به پیامبران نسبت داده شده است؛

مثلا در آیه 312 از سورۀ بقره می خوانیم: «کان الناس أمة واحدة فبعث اللّه النبیین مبشرین و منذرین و أنزل معهم الکتاب بالحق لیحکم بین الناس فیما اختلفوا فیه»

از این آیه استفاده می شود که علت فرستادن پیغمبران و نازل کردن کتاب‏های آسمانی و به عبارت دیگر، سبب دعوت دینی این است که انسان طبعا به سوی اختلاف می رود و از طرفی طبعا به سوی مدنیت و اجتماع سیر می کند و چون فطرت انسانی، خود موجب اختلاف است، نخواهد توانست آن را برطرف سازد. لذا خدا برای رفع اختلاف، پیغمبران را فرستاد و قوانینی وضع کرد و بشر را به کمال لایقش راهنمایی فرمود (طباطبایی«ب»، 1364، ج 3: 188). براساس این آیه، اولین حکومتی که برای تنظیم امور اجتماعی و حل و فصل دعاوی و برقراری امنیت عمومی تشکیل شده و به وضع قوانین اقدام کرده، حکومت انبیای الهی است.

2-2-3-حکومت انبیا بطور خاص

در قرآن از حکومت برخی از انبیا نام برده شده است.

الف) حکومت حضرت یوسف

«و کذلک مکنا لیوسف فی الارض یتبوأ منها حیث یشاء نصیب برحمتنا من نشاء و لا نضیع أجر المحسنین» (یوسف65/). در این دو آیه افزون بر اینکه از به قدرت رسیدن حضرت یوسف سخن به میان آمده، تصریح شده است که ما یوسف را به قدرت و حاکمیت رساندیم. از اینرو به منشأ حکومت یوسف (ع) نیز که الهی بوده تصریح شده است.

ب) حکومت داود(ع)

قرآن کریم ضمن بیان جریان جنگ طالوت و جالوت از رشادت داود سخن به میان می آورد و حاکمیت یافتن را پاداش جنگاوری داود معرفی می کند «فهزموهم باذن اللّه و قتل داود جالوت و آتیه اللّه المُلکَ و الحکمة و علّمه مما یشاء»

(بقره/52) و در آیه ای دیگر به ویژگی‏های معنوی داود و اینکه خدا حکومت او را استحکام بخشید، اشاره می فرماید: «و اذکر عبدنا داود ذا الأید إنّه أوّاب و شددنا مُلکه و آتیناه الحکمةَ و فصلَ الخِطاب» (ص71). تعابیری که در آیه 152 سوره بقره آمده ممکن است به علم تدبیر کشورداری و ساختن زره و وسایل جنگی و مانند آن اشاره باشد که داود (ع) در حکومت بسیار گستردۀ خود به آن نیاز داشت؛ زیرا خداوند هر مقامی را که به کسی می سپارد، آمادگی‏های لازم را نیز به او می بخشد (مکارم شیرازی، 1360، ج 2: 247).

ج)حکومت حضرت سلیمان(ع)

قرآن کریم در آیات گوناگون از حکومت شکوهمند و بی نظیر حضرت سلیمان یاد کرده است: «قال رب اغفر لی و هب لی مُلکا لا ینبغی لأحد مِن بعدی إنک أنت الوهّاب فسخرنا له الریحَ تجری بأمره رخاء حیث أصاب»

(ص53/ و 63). همچنین در آیات 15 تا 44 سوره نمل، اخباری از حکومت حضرت سلیمان و سلطنت عجیبی که خداوند به او داده بود بیان شده است. علامه طباطبایی در جمع‏بندی این آیات می فرمایند: «خدای تعالی ملکی عظیم به او داد؛ جن و طیر و باد را برایش مسخر کرد و زبان مرغان را به وی آموخت که ذکر این چند نعمت در کلام مجیدش مکرر آمده است» (طباطبایی«ب»، ج 51: 235 ). در تفسیر نمونه آمده است: «ذکر گوشه ای از داستان این دو پیامبر (داود و سلیمان) بعد از داستان موسی (ع) به این دلیل است که این‏ها نیز از پیامبران بنی اسرائیل بودند و تفاوتی که تاریخ آنها با تاریخ پیامبران دیگر دارد، این است که اینها بر اثر آمادگی محیط فکری و اجتماعی بنی اسرائیل توفیق یافتند به تأسیس حکومت عظیمی دست بزنند و آیین الهی را با استفاده از نیروی حکومت گسترش دهند (مکارم شیرازی، 1360، ج 15: 415).

3-3-حکومت پیامبر اسلام (ص)

آیاتی که در مورد حکومت پیامبر اسلام وجود دارد سه دسته است:

الف ) آیاتی که اطاعت از پیامبر را واجب دانسته و مخالفت با اوامر او را حرام و مستوجب عقاب الهی معرفی فرموده است.

این آیات خود با چند گونه خطاب در قرآن آمده اند:

/1الف) آیاتی که در آن فعل امر اطیعوا برای خدا و پیامبر ذکر شده و به تعبیر ادبی اطاعت پیامبر بر اطاعت خدا عطف شده است. این امر نشان‏دهندۀ این واقعیت است که اطاعت از پیامبر  (ص) همان اطاعت از فرمان الهی است و پیامبر اطاعتی ویژه و جدا از اطاعت خداوند ندارد آیات زیر از این قبیل است: «اطیعوا اللّه و رسوله (انفال 1/و 20 و 46) اطیعوا اللّه و الرسول» (آل عمران 32 / و 132 ).

/2الف) آیاتی است که در آنها فعل اطیعوا برای پیامبر تکرار شده و کلمه رسول به اللّه عطف نشده است؛ مانند آیۀ «اطیعوا اللّه و اطیعوا الرسول» (نساء59/، مائده92/، نور54/، محمد33/، تغابن12/).

/3الف) آیاتی است که اطاعت پیامبر جداگانه و مستقل از اطاعت خدا ذکر شده است؛ مانند «و اطیعوا الرسول لعلکم ترحمون» (نور56/).

این تفاوت تعبیر از نظر مفسران، معنادار است. آیات دستۀ 2 و 3 حاکی از این است که پیامبر (ص) جدا از اینکه به عنوان رسول وظیفه دارد اوامر و نواهی الهی را به گوش مردم برساند و مردم را به امتثال اوامر و نواهی الهی امر کند، خود، واجد مقامی مستقل است که به موجب آن می تواند مردم را امر و نهی کند و مردم را به  اطاعت وادار نماید. اگر منظور از اطیعوا الرسول همان اطاعت از خدا باشد، هیچ دلیلی ندارد که فعل اطیعوا تکرار شود؛ بلکه از جنبۀ ادبی تکرار فعل هم‏معنا و استفاده نکردن از حروف عطف نادرست است. علامه طباطبایی ذیل آیۀ

«اطیعوا اللّه و اطیعوا الرسول فان تولیتم فانما علی رسولنا البلاغ المبین» می فرماید: اینکه فعل اطیعوا تکرار شده و نفرموده اطیعوا اللّه و الرسول به این دلیل است که منظور از اطاعت متفاوت است؛ زیرا منظور از اطاعت خدا، فرمانبرداری از او در قوانینی است که تشریع فرموده و منظور از اطاعت رسول، اطاعت او در اموری است که او به عنوان ولی امر و حاکم جامعه فرمان می دهد» (طباطبایی«الف»، ج 91: 503).

همچنین ایشان ذیل آیۀ شریفه «اطیعوا اللّه و اطیعوا الرسول و أولي الأمر مِنکم» (نساء/ 59) می فرماید: جای هیچ تردیدی نسبت که خدای تعالی از این دستور، که مردم او را اطاعت کنند، منظوری جز این ندارد که ما او را در آنچه از طریق پیامبر عزیزش به سوی ما وحی کرده است، اطاعت کنیم و معارف و شرایعش را به کار ببندیم و اما رسول گرامیش دو جنبه دارد؛ یکی جنبۀ تشریع بدانچه پروردگارش از غیر طریق قرآن به او وحی فرموده؛ یعنی همان جزئیات و تفاصیل احکام که آن جناب برای کلیات و مجملات کتاب و متعلقات آن‏ها تشریع کردند و خدای تعالی در این باره فرموده «و أنزلنا إلیک الذکر لتبین للناس ما نزل إلیهم».

دوم احکام و آرایی است که آن جناب به مقتضای ولایتی که بر مردم داشتند و زمام حکومت و قضا را در دست داشتند صادر می کردند و خدای تعالی در این باره فرموده «لتحکم بین الناس بما أراک اللّه» و این همان رأیی است که رسول خدا (ص) با آن بر ظواهر قوانین قضا در بین مردم حکم می کرد و همچنین آن رأیی است که در امور مهم به کار می بست و خدای متعال دستورش داده بود که وقتی می خواهد آن رأی را به کار بزند، قبلا مشورت بگیرند. حال که به این معنا توجه کردید، می توانید بخوبی بفهمید که اطاعت از رسول، معنایی و اطاعت از خدای سبحان معنایی دیگر دارد؛ هرچند که اطاعت از رسول خدا (ص) در حقیقت اطاعت از خدا نیز هست. پس بر مردم واجب است که رسول را در دو ناحیه اطاعت کنند: یکی ناحیه احکامی که به وسیله وحی بیان می کند و دیگر احکامی که خودش به عنوان نظر و رأی صادر می نماید (طباطبایی«ب»، بی تا، ج 4: 716 و 816).

علامه همچنین در ذیل آیۀ «قل أطیعوا اللّه و أطیعوا الرسول» (نور/45) می فرماید «در این آیه، امر فرموده به اطاعت خدا در آنچه نازل کرده و اطاعت رسول در آنچه از ناحیه پروردگارش می آورد و اوامری که در امر دین و دنیا به ایشان می کند » (طباطبایی «ب»، بی تا، ج 25: 208).

ب)آیاتی که به طور خاص دربارۀ شئون قضایی پیامبر نازل شده است:

/1ب) «فلا و ربک لا یؤمنون حتی یحکّموک فیما شجر بینَهم ثم لا یجدوا فی أنفسهم حرجا مما قضیت و یسلموا تسلیما» (نساء/56). این آیه بیان می کند که ایمان واقعی این است که انسان‏ها در اختلافات و مشاجرات خود، قلباً پیامبر اسلام را به عنوان قاضی و داور قبول داشته باشند و در برابر حکم او تسلیم بوده و حتی در قلب خود نیز هیچ گونه اعتراضی نسبت به آن نداشته باشند.  در تفسیر نمونه آمده است «در آیه فوق نشانه های ایمان واقعی و راسخ در سه مرحله بیان شده است:

1-در تمامی موارد اختلاف خواه بزرگ باشد یا کوچک به قضاوت و داوری پیامبر (ص) که از حکم الهی سرچشمه می گیرد مراجعه کنند، نه به طاغوت و داوران باطل.

2-هیچ گاه در برابر قضاوت‏ها و فرمان‏های پیامبر (ص) ، که همان فرمان خداست، حتی در دل خود احساس ناراحتی نکنند و به داوری‏ها و احکام او بدبین نباشند.

3-در مقام عمل نیز آن را دقیقا اجرا کنند و به طور کامل تسلیم حق باشند» (مکارم شیرازی، 0631، ج 3: 554 ).

/2ب) «انا انزلنا الیک الکتاب بالحق لتحکم بین الناس بما أریک اللّه»(نساء/ 501). این آیه هدف نهایی بعثت پیامبر اعظم (ص) را داوری و قضاوت بین مردم می داند.  «خدای تعالی در این آیه شریفه، داوری بین مردم را غایت و نتیجه فرو فرستادن کتاب قرار داده است. ظاهرا حکم بین مردم (لتحکم بین الناس) داوری بین آنان در مخاصمات و منازعاتی است که با یکدیگر دارند؛ منازعاتی که تا حکم حاکمی در کار نیاید برطرف نمی شود. این آیه دلالت می کند بر اینکه خدای تعالی حق حکم و داوری را خاص رسول خدا (ص) کرده است»(طباطبایی «الف »، بی تا، ج 5: 113).

/3ب) «انما کان قول المؤمنین اذا دعوا الی اللّه و رسوله لیحکم بینهم ان یقولوا سمعنا و اطعنا» (نور/15). این آیه می گوید سخن مؤمنین هنگامی که دعوت می شوند که در اختلافات و تنازعات داوری خدا و رسولش را بپذیرند تنها یک چیز است و آن سمعنا و اطعنا است.

ج) آیاتی که درباره حکومت پیامبر (ص) نازل شده است:

/1ج) «انما ولیکم اللّه و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکاة و هم راکعون»(مائده/55). این آیه به طور صریح، ولایت پیامبر (ص) و امیر المؤمنین را بر مردم در طول ولایت الهی معرفی نموده و این منصب را از جانب خود برای آن دو بزرگوار قرار داده است.

/2ج) «النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم » (احزاب/6). این آیه، ولایت پیامبر (ص)  بر مؤمنین را فوق ولایت مؤمنین بر خویشتن دانسته است. ازاین رو، این آیه آشکارا دلالت دارد که ولایت پیامبر (ص) بر جامعه اسلامی صبغه الهی دارد و از لوازم نبوت و امامت الهی بوده است و اصولا امکان اینکه مردم ولایت را برای پیامبر (ص) جعل نمایند، کاملا منتفی است.

/3ج) «ما کان لمؤمن و لا مؤمنة إذا قضی اللّه و رسوله امرا أن یکون لهم الخیرة من أمرهم»(احزاب/63). در این آیه خداوند بر ولایت مطلقه پیامبر ( ص) تصریح فرموده و هرگونه اختیاری را از مؤمنین حتی در امور مربوط به خودشان سلب نموده است به گونه ای که جای هیچ شکی باقی نمی گذارد که ولایت و حکومت پیامبر (ص) در ارتباط وثیق با مقام هدایت معنوی و رسالت آن بزرگوار است.

4-3-آیاتی که بیانگر احکام و مقررات حکومتی است

در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که مخاطب آنها فرد نیست و اجرای آن از عهدۀ آحاد جامعه برنمی آید و به سازوکارهای جمعی و حکومتی نیاز دارد؛ به عبارت دیگر مخاطب آن آیات، حاکم جامعه اسلامی و نظام حکومتی است. این آیات در موضوعات زیر قابل بررسی است:

1-4-3-آیات مجازات مجرمان

الف- «السارق و السارقة فاقطعوا أیدیَهما جزآء بما کسبا» (مائده/83).

دست دزد را به دلیل جرمی که مرتکب شده است، قطع کنید.

ب- «الزانیة و الزانی فاجلدوا کل واحد منهما مأئة جلدة» (نور/2).

به هریک از زن و مرد زناکار یکصد تازیانه بزنید.

ج- «انما جزآؤ الذین یحاربون اللّه و رسوله و یسعون فی الارض فسادا أن یقتّلوا او یصلّبوا او تقطع ایدیهم و ارجلهم من خلاف او ینفوا من الارض» (مائده/33).

مجازات کسانی که با خدا و رسولش محاربه می کنند و در پی فساد در روی زمین هستند، این است که یا باید با شمشیر کشته یا به دار آویخته شوند و یا دست و پای آنان قطع شود و یا از سرزمین خود تبعید شوند.

2-4-3-آیات جهاد

الف- «قاتلوا الذین لا یؤمنون باللّه و لا بالیوم الآخر و لا یدینون دین الحق» (توبه/92).

با کسانی که به خدا و روز قیامت ایمان ندارند و به دین حق گردن نمی نهند، جنگ کنید.

ب- «یا ایها الذین آمنوا قاتلوا الذین یلونکم من الکفار » (توبه/ 321).

ای کسانی که ایمان آورده اید با کافرانی که در همسایگی شما هستند، بجنگید.

ج- «و اعدّوا لهم ما استطعتم من قوة و من رباط الخیل ترهبون به عدو اللّه و عدوکم» (انفال/60).

تا آنجا که می توانید نیرو و اسبان آماده برای مقابله با دشمنان فراهم آورید تا دشمنان خدا و دشمنان شما از هیبت شما اندیشناک گردند.

3-4-3-آیات زکات

الف «خذ من اموالهم صدقه»

(توبه/301). از اموال مردم زکات (مالیات) بگیر.

ب- «و اقیموا الصلاة و آتوا الزکاة و اطیعوا الرسول» (نور/42).

نماز را بر پای دارید و زکات را بپردازید و از پیامبر (ص) اطاعت کنید.

4-4-3-آیات امر به معروف و نهی از منکر

«و لتکن منکم أمة یدعون الی الخیر و یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر» (آل عمران/411). باید گروهی از شما، دیگران را به خیر دعوت، و امر به معروف و نهی از منکر کنند. اجرای این دستور و بسیاری از رفتارهای دیگر، که جنبه های اجتماعی دارد، بدون استقرار حاکمیت دینی، که ضمانت اجرایی لازم را برای اجرای آنها فراهم کند، غیر ممکن است؛ لذا برقراری حکومت دینی از لوازم قطعی و آشکار پیامبر اکرم (ص) است. از همین رو، منکران حکومت دینی یا باید در برابر این آیات سر تسلیم فرود آورند و آنها را اذعان کنند وقتی خداوند، پیامبر خویش و همچنین مؤمنان را به تعقیب و مجازات مجرمان، درگیری مسلحانه با مشرکان و کافران، جمع آوری زکات از مردم و گسترش معروف و جلوگیری از منکر و... فرمان می دهد، لزوم ایجاد تشکیلات مدیریتی و اجرایی و هدایت و کنترل امور بر پیامبر و مؤمنان از اوجب واجبات است و یا اینکه به طور کلی منکر اجرای احکام الهی شوند، امری که تا کنون هیچ مسلمانی به آن اعتقاد نداشته است.

نتیجه

از مجموع مباحث یاد شده استفاده می شود که:

1-هدف دین، تأمین سعادت دنیوی و اخروی انسان است و پیروی از آموزه های دین و به کار بستن سنت‏های الهی موجب بهبود زندگی انسان در دنیا و آخرت می گردد. از سوی دیگر، مخالفت با دین، دنیا و آخرت انسان را تباه می سازد.

2-قرآن کریم از انبیای بزرگی نام برده است که با فرمان الهی تشکیل حکومت داده و زندگی دنیوی مردم را سامان داده اند و اصولا اولین دولت و حکومت در روی زمین توسط انبیا علیهم السلام برپا گشته است.

3-در قرآن کریم آیات زیادی است که برخی به طور اشاره و برخی آشکارا از حکومت و رهبری پیامبر عظیم الشأن اسلام (ص) سخن به میان آورده و حکومت و ولایت آن بزرگوار را به خدا نسبت داده است.

4-آیات فراونی از قرآن کریم، پیامبر (ص) و مؤمنان را به اجرای احکام و مقرراتی فرمان می دهد که اجرای آن‏ها بدون برقراری حکومت امکان‏پذیر نیست. لذا برقراری حکومت دینی از لوازم قطعی رسالت انبیا علیهم السلام بویژه پیامبر اعظم (ص) است.

منابع

قرآن کریم

آلوسی، محمود بن عبد اللّه، بی تا. تفسیر روح المعانی، بیروت، دار احیا التراث العربی.

انصاری، محمد حسین(1418). الامامه و الحکومه، بیروت، مکتبه النجاح.

بازرگان، مهدی(1367). نشریه کیان، ش 28-

دانشگاه کمبریج(1383)، . تاریخ اسلام، ترجمه تیمور قادری، تهران، امیرکبیر.

سروش، عبد الکریم(1377)دین حداقلی و حداکثری، نشریه کیان، ش 41-

نجفی، محمد حسن. جواهر الکلام، ج 12-

طباطبایی«الف»، محمد حسین. المیزان، بی تا، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین.

طباطبایی«ب»، محمد حسین. ترجمه تفسیر المیزان، بی تا، قم، انتشارات جامعه مدرسین.

شیخ طوسی، محمد(1409) التبیان، قم، مکتب الاعلام الاسلامی.

عبد الرازق، علی(1993). الاسلام و اصول الحکم، تونس، دار الجنود للنشر.

فخر رازی، فخر الدین، بی تا. التفسیر الکبیر، بیروت، دار الحیاء التراث العربی.

فیض کاشانی، محسن(1376). التفسیر الاصفی، مرکز نشر وابسته به دفتر تبلیغات اسلامی.

کدیور، محسن (1377 ). روزنامه خرداد، آذرماه 77-

مجتهد شبستری، محمد(1378 )، روزنامه خرداد، آبان ماه 78-

مجتهد شبستری، محمد(1379). هفته نامه آبان، ش، 121-

مجلسی، محمد باقر (1403 ). بحار الانوار، بیروت دار احیا التراث العربی.

مکارم شیرازی، ناصر (1360). تفسیر نمونه، دار الکتب الاسلامیه.

یوسفی اشکوری، حسن(1384). ما و میراث شریعتی