جلوه های هدایت در سیره و سخن امام حسن عسکری علیه السلام

جلوه های هدایت در سیره و سخن امام حسن عسکری علیه السلام


تاریخ انتشار : Publish : نسخه قابل چاپ Print

میلاد یازدهمین حجت خداوند، پیام آور آیینه و روشنی، بر رهروان صدیقش مبارک باد!

جلوه های هدایت در سیره و سخن امام حسن عسکری علیه السلام

امام حسن عسکری علیه السلام یازدهمین ستاره هدایتی است که در آسمان امامت درخشید و هدایت عملی مردم را عهده دار شد . از اینرو در کنار القاب متعدد آن حضرت که هر یک گویای بعدی از شخصیت عظیم اوست، مانند: عسکری، رفیق، زکی، فاضل، امین، میمون، نقی، طاهر، مؤمن بالله، صادق، صامت، امین علی سر الله، علام، ولی الله، سراج اهل الجنة، خزانة الوصیین، (1) مضی، شافی، مرضی، خالص، خاص، تقی، شفیع، سخی، موفی و مستودع (2) ، ما با القابی چون: ناطق عن الله (3) ، مرشد الی الله (4) ، هادی و مهتدی (5) نیز رو به رو می شویم که گویای همان وظیفه اصلی امامت (تداوم هدایتگری بشریت) است .

در این مقاله برگهایی از کارنامه هدایتگری حضرت را مرور می کنیم . تفاوت اساسی ائمه و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در چگونگی هدایتگری و انجام رسالت قرآنی، به موضوع حاکمیت برمی گردد . ائمه به دلیل نداشتن حاکمیت با مشکلات بسیاری رویارو بودند . از این رو، وظیفه هدایتگری را با ابزارها و شیوه های بسیار متنوعی که متناسب با شرایط عصر و زمان بود، به پیش می بردند . ناآرامی های داخلی در کنار اختناق، ویژگی عمده عصر امام عسکری است و آن حضرت در یکی از سخت ترین شرائط پیش آمده برای سلسله امامت، به هدایت امت می پرداخت .

جلوه های هدایت در سیره و سخن امام عسکری علیه السلام

1 . هدایت با رفتار و کردار

کارآمدترین ابزار تاثیر در هدایت، رفتار و کردار هدایتگران است . این سخن از امام صادق علیه السلام را به یاد آوریم که «کونوا دعاة للناس بغیر السنتکم; (6) مردم را با غیر زبان خود دعوت کنید .» و هر چه ایمان و عمل قوی تر شود، تاثیر پذیری مخاطبان فزون تر خواهد گشت و هر چه از میزان هماهنگی بین عمل هدایتگران و سخنان آنان کاسته شود، تاثیرپذیری مخاطبان نیز کاهش می یابد; لذا امام علی علیه السلام می فرمود: «ان الوعظ الذی لایمجه سمع ولایعدله نفع ما سکت عنه لسان القول ونطق به لسان الفعل; (7) اندرزی که هیچ گوشی آن را ناخوش ندارد و هیچ سودی با آن برابری نکند، اندرزی است که زبان گفتار در مورد آن ساکت و زبان رفتار به آن گویا باشد .» درخشنده ترین جلوه هدایت در سیره امام حسن عسکری علیه السلام نیز مربوط به همین نوع هدایت است .

شیخ مفید به نقل از محمد بن اسماعیل بن ابراهیم بن موسی بن جعفر می نویسد: زمانی که ابومحمد صلی الله علیه و آله زندانی بود، عباسیان نزد صالح بن وصیف آمدند و گفتند بر او سخت بگیر! صالح گفت: چگونه چنین کنم! من دو نفر از بدترین انسانها را که می شناختم، مامور او کردم، ولی آن دو حالا به عبادت و روزه روی آورده اند و در حدی عالی به آن پایبندند . صالح دستور داد آن دو را حاضر کنند و آن گاه پرسید: وای بر شما! چرا با این مرد چنین مهربانانه رفتار می کنید؟! گفتند: درباره مردی که روزها را روزه می گیرد و تمام شب را به عبادت می گذراند! او ساکت است و عبادت می کند و هر لحظه به او می نگریم، لرزه به انداممان می افتد . عباسیان وقتی این سخنان را شنیدند، ناامید شدند و بازگشتند . (8)

باشکوه ترین جلوه هدایت از طریق رفتار عملی را به نقل از شیخ کلینی رحمه الله بشنویم که می گوید: «ابومحمد علیه السلام نزد علی بن نارمش که از کینه توزترین مردم نسبت به خاندان ابوطالب بود، زندانی شد . به او گفتند: با او [امام] سخت گیر باش! امام تنها یک روز نزد او بود که علی بن نارمش تسلیم حضرت شد و چون تحت تاثیر امام بود، به چهره حضرت نمی نگریست . وی در حالی از نزد امام بیرون رفت که با بصیرت ترین مردم بود و بیش از دیگران به عظمت و فضائل امام پی برده بود .» (9)

2 . استفاده از شیوه نامحسوس

امام حسن عسکری علیه السلام به دلیل خفقان عصر، از شیوه های نامحسوس و پنهان بیشتر سود می برد و امور امت را مخفیانه اداره می کرد . گاه پیش می آمد که بعد از سالها مردم و خلفا متوجه هدایت شدن مسیحیان و ... می شدند . (10) زمانی به بازسازی روحی و اعتقادی هدایتگران شیعی می پرداخت و در مواقعی هم به کنترل و رفع نواقص کار آنان مشغول می شد .

محمد بن ربیع شائی می گفت: با یکی از ثنویها (11) در اهواز به بحث و مناظره پرداختم; در حالی که تا حدودی تحت تاثیر سخنان آن شخص قرار گرفته بودم به سر من رای (سامرا) رفتم . در خانه احمد بن خصیب نشسته بودم که امام ابومحمد علیه السلام را دیدم که از حضور در جمع مردم به خانه اش باز می گشت . وقتی به نزدیکی من رسید، نگاهی به من کرد و با انگشت سبابه اش اشاره فرمود: احد، احد، فرد . (12)

3 . استفاده از ظرفیتهای امامت

امام حسن عسکری علیه السلام از کرامت هم برای هدایت بهره می برد و به شیوه های گوناگون در تصحیح عقاید و هدایت امت می کوشید . علامه مجلسی از ادریس بن زیاد نقل می کند: درباره آنان (ائمه) خیلی تندروی می کردم . روزی برای دیدار ابومحمد علیه السلام روانه سامرا شدم و از شدت خستگی بر پلکان حمامی به خواب فرو رفتم . با ضربه عصای مخصوص ابومحمد علیه السلام بیدار شدم . ایشان را شناختم و بلند شدم . امام سوار بود و غلامان پیرامونش را گرفته بودند . پشت پا و زانوی حضرت را بوسیدم و این نخستین برخورد من با ایشان بود . به من فرمود: ای ادریس! «بل عباد مکرمون لایسبقونه بالقول وهم بامره یعملون » ; (13) «بلکه آنان (فرشتگان) بندگان گرامی داشته شده اند و در گفتار بر او سبقت نمی گیرند و به فرمان وی عمل می کنند .» عرض کردم: مولای من، همین مطلب مرا بس است و تنها برای پرسیدن آن آمده بودم . (14)

4 . پاسخ به شبهات

از دیگر جلوه های هدایت امام می توان به پاسخ گویی حضرت به پرسشها و شبهات پیرامون اعتقادات و مسائل دینی اشاره کرد . آن حضرت از این طریق پاسدار دین در برابر شبهات بود و گوهر بی غبار دین را در اختیار امت جدش رسول خدا صلی الله علیه و آله قرار می داد . ابوهاشم جعفری می گوید که از امام پرسیدم: چرا ارث زن یک سهم و مرد دو سهم است؟ فرمود: چون جهاد و پرداخت مخارج به عهده زن نیست و نیز پرداخت دیه قتل خطا بر عهده مردان است و چیزی بر زن نیست . (15)

همین طور در نامه ای به اسحاق بن اسماعیل نیشابوری (از یاران حضرت) به شبهاتی پیرامون واجبات مالی (مانند خمس و زکات . .). پاسخ می دهد و می نویسد:

«به راستی که خدا از منت و رحمتش، واجباتی را بر شما مقرر کرد، نه به خاطر نیازی که به آنها داشت، بلکه به جهت محبت به شما - که جز او شایسته پرستش نیست - تا بد را از خوب جدا کند و آنچه را در دل دارید، بیازماید و برای رسیدن به رحمت خدا بر همه سبقت گیرید و مایه تفاضل مقامهای بهشتی شما شود، لذا حج و عمره و اقامه نماز و پرداخت زکات و انجام روزه و پایبندی به ولایت را بر شما مقرر داشته است . برای فهمیدن فرائض دری را به سوی شما گشوده است و کلیدی برای رسیدن به آنها قرار داده است . اگر محمد صلی الله علیه و آله و اوصیای از فرزندانش نبودند، شما سرگردان می شدید و همچون حیوانات هیچ یک از واجبات را نمی دانستید . آیا برای ورود به شهر راهی جز دروازه وجود دارد؟ پس وقتی خدا بر شما با نصب امامان - پس از پیامبر - منت نهاد، در کتاب بزرگ خود فرمود: «الیوم اکملت لکم دینکم واتممت علیکم نعمتی ورضیت لکم الاسلام دینا» (16) ، او همچنین برای اولیای خود بر شما حقوقی مقرر داشته که شما را مامور به ادای آن فرموده است تا آنچه از همسر و اموال و خوردنی و آشامیدنی دارید، بر شما حلال باشد . خدا فرموده است: «قل لااسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی » (17) و بدانید هر که بخل ورزد، به خود بخل ورزیده است و خدا بی نیاز است و شما نیازمندید ... .» (18)

5 . افشاگری برای حفظ دین

از فتنه هایی که در عصر معتمد پیش آمد و کیان مسلمین را در خطر قرار داد، موضوع جاثلیق مسیحی بیش از همه مورد توجه بود; به گونه ای که اسلام را در آستانه تزلزل قرار داد و اگر نبود افشاگری امام حسن علیه السلام، خطری بزرگ دین اسلام را به ورطه ذلت می کشاند . امام با اینکه مظلوم واقع شده و خلافت از وی دریغ شده و در اختیار عباسیان بود، برای حفظ دین قیام کرد و چراغ هدایت را روشن نگاه داشت . ابن صباغ مالکی آورده است که ابوهاشم گفت: زندانی شدن ابومحمد علیه السلام چندان نپایید که مردم سر من رای (سامرا) دچار قحطی شدیدی شدند . معتمد علی الله، پسر متوکل، دستور داد مردم برای طلب باران از شهر بیرون روند . مردم سه روز طلب باران کردند، اما باران نیامد . روز چهارم چاثلیق مسیحی همراه مسیحیان و راهبان به صحرا رفت . راهبی میان آنان بود که هر گاه دست به آسمان می گشود، باران سیل آسا می بارید . روز دوم هم به همین منظور بیرون رفتند و باران فراوانی بارید; چنان که مردم سیراب شدند و درخواست کردند باران قطع شود . این ماجرا موجب شگفتی و تردید مسلمانان شد و گروهی به مسیحیت متمایل شدند . خلیفه شخصی را نزد صالح بن وصیف فرستاد و گفت: ابومحمد حسن بن علی را از زندان آزاد کن و او را نزد من بیاور . وقتی امام آمد، خلیفه گفت: امت محمد علیه السلام را از این هلاکت و بدبختی رها کن . امام فرمود: به آنها بگو فردا هم از شهر بیرون روند . خلیفه گفت: وقتی مردم از باران بی نیاز شده اند، برای چه بیرون بروند؟ فرمود: برای اینکه شک را از آنان بزدایم و از ورطه ای که در آن گرفتار آمده و با آن عقل و اندیشه ساده لوحان را به تباهی کشیده اند رها سازم . به این ترتیب، روز بعد هم آنان بیرون رفتند و امام با جمعیتی انبوه از مسلمانان نیز از شهر خارج شد .

نصارا طبق معمول درخواست باران کردند و آن راهب دستهایش را به آسمان بلند کرد و نصارا و راهبان نیز دست به دعا برداشتند . همان زمان ابری پیدا شد و باران آمد . امام دستور داد دست راهب را بگیرند و آنچه در دست دارد، خارج سازند . وقتی چنین کردند، دیدند استخوانی میان انگشتان اوست . آن را گرفتند و نزد امام آوردند . حضرت آن را در پارچه ای پیچید و به راهب فرمود: حالا درخواست باران کن . او درخواست کرد، اما باران نیامد . بلکه ابرها هم کنار رفت و خورشید پیدا شد . مردم شگفت زده شدند و خلیفه از امام علت آن را پرسید، فرمود: در دست او قطعه ای از استخوان یکی از پیامبران خدا بود که از قبور انبیا به دست آورده اند . هرگاه استخوان پیامبری زیر آسمان ظاهر شود، باران سیل آسا می بارد . مردم با گفتار امام آرام شدند و دلهاشان مطمئن شد . (19)

6 . یادآوری سنتهای متروک

از دیگر شیوه های هدایت در سیره امام عسکری علیه السلام، بیان سنتهای متروک بود . آن حضرت با این شیوه، غبار غربت از احکام و فرائض الهی می زدود و آنها را بار دیگر به صحنه اجتماع می کشاند، شیوه ای که در هر عصر و دوره ای هدایتگران الهی، موظف به پیگیری آن هستند . امام عسکری علیه السلام در حضور جمعی هفتاد نفری از زائران کربلا که به مناسبت تولد حضرت حجت به سامرا و خانه حضرت آمده بودند، بی آنکه آنان بپرسند، فرمود: برخی از شما می خواهند درباره اختلاف بین شما و دشمنان خدا و ما که اهل قبله و مسلمان هستند، بپرسند . از این رو، شما را در جریان آن اختلافها قرار می دهم و شما دقت کرده و بدان پی ببرید . گفتند: آری ای مولا! به خدا سوگند در نظر داشتیم همین مطلب را بپرسیم . فرمود: خدای عزوجل به رسولش وحی فرمود: تو و علی و فرزندان او را که حجتهای من هستند و پیروان آنها را، به ده ویژگی اختصاص دادم:

1 . پنجاه و یک رکعت نماز; 2 . انگشتری به دست راست کردن; 3 . تعقیب بعد از نماز; 4 . اذان و اقامه را دو تا دو تا گفتن; 5 . گفتن حی علی خیرالعمل; 6 . بلند گفتن بسم الله الرحمن الرحیم; 7 . قنوت در نماز; 8 . خواندن نماز عصر هنگام آفتاب روشن و صاف (وسط روز) ; 9 . خواندن نماز صبح هنگام دمیدن سپیده که هوا هنوز تاریک است; 10 . خضاب کردن موی سر و صورت .

آن مرد که حق ما را غصب کرد، با گروه خود در نماز با ما به مخالفت پرداختند و عوض پنجاه و یک رکعت نماز در هر شبانه روز، نماز تراویح را در شبهای ماه رمضان قرار دادند و به جای تعقیب بعد از نماز، دست بر سینه گذاشتن را تشریع کردند و عوض انگشتر به دست راست کردن، آن را به دست چپ کردند . در اذان و اقامه عوض دو بار گفتن فقرات اقامه، فقط اقامه فرادا را انتخاب کردند و به جای «حی علی خیر العمل » ، الصلوة خیر من النوم گفتند . عوض بلند گفتن «بسم الله الرحمن الرحیم » ، آن را آهسته گفتند و قنوت را حذف کردند . نماز عصر را به خلاف زمانی که هوا آفتابی و روشن و صاف است، هنگام زردی خواندند و نماز صبح را به جای سپیده صبح و تاریکی هوا، هنگام ناپدید شدن ستارگان خواندند و به جای خضاب کردن موی سر و صورت آن را رها کردند . بیشتر حاضران گفتند: ای سرور! شما غم و اندوه ما را برطرف ساختید . (20)

بعد از آن هم امام سنتهای متروک دیگری را یادآور شد و به بدعتهای جایگزین اشاره کرد . که از جمله آنها، گفتن چهار تکبیر در نماز میت به جای پنج تکبیر بود .

ادامه دارد ... .

پی نوشت:

1) این القاب ریشه روایی دارند . ر . ک: با خورشید سامرا، ص 29 تا 34 .

2) این القاب ریشه روایی ندارند و در کتب تراجم و رجال و تاریخ به تناسب به آن حضرت اطلاق شده اند . همان، ص 34 .

3) بحارالانوار، ج 36، ص 312 .

4) همان، ص 348 .

5) دلائل الامامة، ص 223 (این دو لقب ریشه روایی ندارد) .

6) الکافی، ج 2، ص 78 .

7) غررالحکم و درر الکلم، ح 4560 .

8) ارشاد، ص 344; اثبات الهداة، ج 3، ص 406; بحارالانوار، ج 50، ص 308 .

9) الکافی، ج 1، ص 508; اثبات الهداة، ج 3، ص 402 .

10) سفینة البحار، ج 1، ص 260; حلیة الابرار، ج 2، ص 498 .

11) دوگانه پرست (نور و ظلمت) .

12) الکافی، ج 1، ص 511، ح 20; خرایج، ج 1، ص 445 .

13) انبیاء/26 .

14) بحارالانوار، ج 50، ص 283; مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 428 .

15) پیشوای یازدهم، ص 24، نقل از اعلام الوری، نجف، ص 274 .

16) مائده/3 .

17) شوری/23 .

18) تحف العقول، ص 485 .

19) الفصول المهمة، ص 268; صواعق المحرقه، ص 207; مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 425 (به اشتباه متوکل ذکر شده است) ; کشف الغمه، ج 3، ص 219 (با تفاوت) .

20) هدایة الکبری، ص 344 .